ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

تیم ایرانی از افشای جزئیات ترس دارد/ نشانی از پیروزی دیده نمی‌شود

مهدی محمدی طی یادداشتی درباره تفاهم صورت گرفته میان ایران و 5+1 در لوزان سوییس نوشت:

 یکم- آیا خروجی مذاکرات لوزان فقط یک بیانیه مطبوعاتی بوده است؟
 توافق انجام شده در لوزان بدون شک یکی از مهم‌ترین اتفاقات – و شاید مهم‌ترین اتفاق- در تاریخ پرونده هسته‌ای ایران است. فراتر از همه عبارت‌پردازی‌ها و بازی‌های کلامی موجود، آنچه انجام شده یک توافق واقعی است؛ هم از این رو که متن بیانیه مشترک موگرینی- ظریف جزئیاتی از تعهدات دو طرف را ذکر می‌کند (این جزئیات در متون اختصاصی منتشر شده از سوی آمریکا و ایران کم و بیش تایید شده و بسط یافته) و هم از این جهت که اساسا منطقی نیست بپذیریم 6 وزیر خارجه، حدود 10 روز به طور شبانه‌روزی روی موضوعی کار کرده‌اند که هیچ الزامی برای آینده مذاکرات ایجاد نمی‌کند. بر خلاف آنچه عموما گفته شده، آنچه در مذاکرات لوزان اهمیت دارد متن بیانیه پایانی نیست. بیانیه پایانی، خروجی یک سلسله بحث‌های بسیار جزئی و مفصل درباره چارچوب یک توافق جامع (برنامه جامع اقدام مشترک) یا به عبارت دیگر توافق سیاسی روی اصول راه‌حل‌هایی که باید در یک برنامه جامع اقدام مشترک بیاید بوده است. این بحث‌ها بیش از 95 درصد به نتیجه رسیده و در پیوست‌هایی راجع به 6 موضوع اراک، فردو، غنی‌سازی، بازرسی‌ها، تحقیق و توسعه و تحریم‌ها درج شده است. همانطور که دو طرف تصریح کرده‌اند، تا زمانی که ایران و 1+5 درباره این راه‌حل‌ها به توافق نرسیدند، بیانیه مطبوعاتی صادر نشد؛ آنچه هم که در بیانیه مطبوعاتی آمده، صورت بسیار خلاصه و نازلی از توافقات تفصیلی است که میان دو طرف انجام شده است. توافق لوزان، به عنوان یک توافق بر سر کلیات و اصول راه‌حل‌ها، خود حاوی جزئیات فراوانی است اما از آنجا که این جزئیات هنوز به حدی کافی نیست که توافق قابل اجرا باشد، دوطرف باید تا ژوئن جزئیات فنی بیشتری –براساس همین چارچوب و اصول توافق شده نه بیرون از آن- به آنچه در لوزان توافق کرده‌اند بیفزایند تا متن اصلی توافق نهایی به دست آید، متنی که تصور  می‌شود قابل امضا و اجرا خواهد بود. بنابراین تیم مذاکره‌کننده نمی‌تواند از زیر بار این موضوع که در لوزان یک تعهد بین‌المللی مهم برای ایران ایجاد کرده، بگریزد. اگر به اسناد مراجعه کنیم، متن بیانیه مشترک ظریف- موگرینی می‌گوید در برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، مسائل کلیدی مطابق این راه‌حل‌ها، حل خواهد شد. این بدان معناست که برجام، صورت بسط یافته توافق لوزان خواهد بود و تنها تفاوت آن با توافق لوزان این است که جزئیات بیشتری خواهد داشت و درباره 5 درصد مسائل اختلافی هم تعیین تکلیف خواهد کرد.
بیانیه می‌گوید این موارد طبق بیانیه مشترک، مبانی مورد توافق برجام است. (the agreed basis for the final text of the JCPOA) جان کری هم در سخنرانی خود گفته است این یک تفاهم سیاسی با جزئیات است1.  و در نهایت، چنانکه بیانیه مشترک تصریح کرده، آنچه باقی مانده صرفا جزئیات فنی (technical details) است.
بر این اساس، می‌توان گفت در اینجا 2 امر بشدت قابل انتقاد رخ داده است:
1- تیم مذاکره‌کننده، در لوزان مجموعه‌ای از تعهدات بین‌المللی برای ایران ایجاد کرده که الزام‌آور است در حالی که مجوز چنین کاری را نداشته است. آقای ظریف ادعا کرده و این ادعا در صدر بیانیه توجیهی تیم ایرانی هم تکرار شده که این متن الزام‌آور نیست. من آقای ظریف و تیم ایشان را دعوت به پاسخ به یک سوال ساده می‌کنم: آیا می‌توانید حین مذاکره درباره جزئیات تا ژوئن، مفاد آنچه را که در بیانیه مشترک لوزان آمده یا در بیانیه توجیهی خودتان نوشته‌اید، پس بگیرید یا تغییر بدهید؟ به عنوان مثال، آیا در مذاکره درباره جزئیات، مثلا ممکن است حدود 5000 ماشین سانتریفیوژ ایران بدل به 10 هزار ماشین شود؟ اگر نمی‌توانید  یعنی بیانیه لوزان یک متن الزام‌آور بوده و این تعهدات تثبیت شده است.
2- فرآیند نگارش برجام، بدون تردید بدل به یک فرآیند دو مرحله‌ای شده است. یک مرحله از آن که توافق روی اصول راه‌حل‌ها به همراه مقدار زیادی جزئیات است در لوزان رخ داده و مرحله دیگر که توافق روی جزئیاتی است که توافق را قابل امضا و اجرا کند هنوز باقی مانده است. این دقیقا چیزی است که تیم مذاکره‌کننده از آن منع شده بود بویژه اگر توجه کنیم همانطور که مقام‌های آمریکایی و فرانسوی از پنجشنبه شب تا حالا گفته‌اند بخشی از تعهدات طرف مقابل  درباره تحریم‌ها (عمدتا در زمینه زمان‌بندی‌ها) هنوز تعیین تکلیف نشده و به مذاکره درباره جزئیات موکول شده است. این امر بدون شک، یک خبط مذاکراتی عظیم است و منافع کشور را در معرض مخاطرات جدی قرار خواهد داد.
دوم- چرا جزئیات توافقات پنهان است؟
حقیقت این است که ما متن آنچه را که در لوزان توافق شده در اختیار نداریم. آنچه در اختیار ماست یک بیانیه مشترک است، 2 متن توجیهی از سوی ایران و آمریکا و سخنرانی‌های ظریف، کری و اوباما پس از توافق. واضح است آنچه مذاکره و توافق شده بسیار بیش از آن چیزی است که منتشر شده است. ظاهرا در یکی دو روز آخر یکی از مجادلات اصلی دو طرف همین بوده که چه میزان از جزئیات توافق شده می‌تواند به متن بیانیه مطبوعاتی تزریق شود. مجموعه اطلاعات نشان‌دهنده این است که تیم ایرانی در این زمینه بشدت دچار عارضه «ترس از جزئیات» بوده است در حالی که آمریکایی‌ها اصرار داشته‌اند حتی‌المقدور میزان بیشتری از جزئیات توافق شده منتشر شود؛ همان کاری که در «یادداشت رسانه‌ای» کاخ سفید انجام شده است. اما نکته جالب این است که مجموعه این متون – بر خلاف آنچه ظاهرا به نظر می‌رسد- تا حدود زیادی بر هم منطبق است و به همین دلیل می‌توان از دل آن صورتبندی و ساختمان اصلی یک توافق را استخراج و آن را بازسازی کرد. این کاری است که در کمال احتیاط در این نوشته انجام خواهد شد. من تلاش خواهم کرد با کنار هم گذاشتن تکه‌های پازل، یک تصویر کلی از توافق به دست بیاورم و به ارزیابی آن بپردازم. به طور کاملا طبیعی، چنین روشی از تحلیل، حدی از عدم قطعیت را با خود همراه خواهد داشت بویژه اینکه شک نداریم روایت طرف آمریکایی از توافق سودمندانه است ولی اگر به برآیند همه متون موجود توجه کنیم می‌توان تصویری کم و بیش قابل اطمینان از توافق لوزان به دست آورد یا در یک هدفگذاری فروتنانه‌تر، حداقل می‌توان فهمید آمریکایی‌ها چه در سر دارند و نوبت به اجرا که برسد چه خواهند کرد. من در این نوشته، به دلیل همه محدودیت‌های موجود، درباره همه مسائل کلیدی سخن نخواهم گفت بلکه صرفا چند موضوع مهم یعنی غنی‌سازی، تحریم‌ها، تحقیق و توسعه، بازرسی‌ها،PMD و فردو را بررسی خواهم کرد. پرسش بنیادین، پرسش از توازن است به این معنی که ببینیم ایران چه داده و چه گرفته و آیا آنچه گرفته با آنچه واگذار کرده، هم‌وزن است؟
سوم- غنی‌سازی
اجازه بدهید از مساله غنی‌سازی به عنوان اصلی‌ترین موضوع مورد مناقشه شروع کنیم. سرجمع متون به ما می‌گوید:
1- به مدت 10 سال فقط 5060 ماشین در ایران غنی‌سازی می‌کند.
2-کل ماشین‌ها به مدت 10 سال 6104 عدد خواهد بود.
3ـ 1044  ماشین در فردو خواهد بود.
4- به مدت 15 سال ذخیره مواد 5/3 درصد در ایران 300 کیلو خواهد ماند.
5- به مدت 15 سال ایران تاسیسات اورانیوم جدید نمی‌سازد.
6- ماشین‌های فعلی ایران فقط می‌تواند جایگزین (replacements) ماشین‌های خراب شده شود.
براساس خطوط قرمز ترسیم شده، درباره غنی‌سازی 2 سوال مهم وجود دارد:
1- آیا این غنی‌سازی تامین‌کننده نیاز کشور در مقاطع مختلف خواهد بود؟
2- آیا پس از اتمام دوره توافق، محدودیت‌ها بر برنامه غنی‌سازی ایران برچیده شده و ایران حق غنی‌سازی صنعتی خواهد داشت؟
متاسفانه پاسخ هر دو سوال اکیدا منفی است. از آنجا که مبنای توافق لوزان، همچون توافق ژنو، افزایش زمان  Break out به حداقل یک سال بوده است:2
1- این توافق اصلی‌ترین دارایی هسته‌ای را که مواد هسته‌ای به صورت گاز UF6 است به مدت 15 سال از ما می‌گیرد. متن وزارت خارجه آمریکا می‌گوید در تمام این مدت مواد 5/3 درصد ایران باید زیر 300 کیلوگرم باشد. متن توجیهی تیم ایرانی نیز تصریح می‌کند موجودی فعلی مواد هسته‌ای ایران یا تبدیل به سوخت می‌شود یا صادر و این بدان معناست که ایران به مدت حداقل 15 سال از در اختیار داشتن ذخیره مناسبی از مواد قابل غنی‌سازی مجدد محروم خواهد شد3.
2- توافق در این باره که حدود 12000 ماشین اضافی ایران از تاسیسات خارج می‌شود یا نه ابهام دارد.
3- ایران در این مدت اجازه ساخت ماشین جدید نخواهد داشت.
4- از همه  مهم‌تر، در هیچ کجای متن طرف ایرانی به این موضوع اشاره نشده است که برنامه غنی‌سازی ایران در طول دوران توافق، چگونه رشد خواهد کرد و آیا اساسا رشدی وجود خواهد داشت یا نه؟ فراموش نکنید نیاز ایران تا سال 2021، 190 هزار سو غنی‌سازی فقط برای تامین سوخت رآکتور بوشهر است که در آن سال دیگر قراردادی برای تامین سوخت آن از سوی روسیه وجود نخواهد داشت. نکته بسیار نگران‌کننده این است که متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا می‌گوید بعد از 10 سال هم ظرفیت غنی‌سازی ایران محدود خواهد بود و هیچ نشانی از اینکه نتیجه پذیرش این همه محدودیت، رسیدن به غنی‌سازی حتی پس از 10 سال باشد دیده نمی‌شود.  در متن منتشر شده از سوی آمریکا گفته شده برنامه ایران پس از 10 سال هم به گونه‌ای خواهد بود که منجر به محدودیت‌های مشخص بر ظرفیت غنی‌سازی می‌شود(resulting in certain limitations on en    richment capacity.). در جای دیگری از این متن آمده است که بعد از 10 سال هم برنامه غنی‌سازی بلندمدت ایران مشروط به توافق با 1+5 است:
Beyond that, Iran will be bound by its longer-term enrichment and enrichment research and development plan it shared with the P5+14.
جالب‌تر از همه اینها سخنان جان کری است که خیلی به صراحت می‌گوید اساسا برای این توافقنامه پایانی وجود ندارد و اینکه ایران توقع داشته باشد زمانی فرا برسد که محدودیت‌ها بر برنامه هسته‌ای ایران به طور کامل برچیده شود، کاملا بی‌معنی است. کری می‌گوید: «من می‌خواهم یک موضوع دیگر را هم کاملا صریح بیان کنم، زیرا تعبیرها و تفسیرهای بسیار نادرستی درباره آن در طول این مذاکرات ارائه شده است. هیچ پایانی برای اعتبار توافقنامه‌ای که تلاش می‌کنیم تدوین و نهایی‌سازی کنیم وجود ندارد. هیچ پایانی برای این توافقنامه وجود ندارد. پارامترهای این توافقنامه در مراحل مختلف اعمال و اجرا خواهند شد. برخی از این پارامترها برای مدت 10 سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر برای مدت 15 سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر هم برای مدت 25 سال اعمال خواهند شد. اما پارامترهای خاص از جمله تدابیر شفاف‌سازی به شکل کاملا مشخص در زمان آینده هم اعمال خواهند شد. مدت اعتبار این تدابیر و پارامترها به هیچ‌وجه پایان نخواهد یافت و نکته مهم در این توافقنامه این است که جامعه جهانی این اطمینان را خواهد داشت که برنامه هسته‌ای ایران کاملا مسالمت‌آمیز است و در صورتی که براساس تدابیر و پارامترهای مشخص شده نباشد ما امکانات و تدابیری در اختیار داریم که با آن برخورد کنیم»5.
تیم مذاکره‌کننده می‌تواند بگوید این خلاف توافق است اما نمی‌تواند انکار کند که این موضع آمریکاست و تجربه نشان داده آمریکایی‌ها به موضع خودشان عمل می‌کنند نه آنچه ما تصور می‌کنیم یک توافق میان 2 دشمن است. مهم نیست آمریکا در متن برجام چه خواهد نوشت. مهم این است که کری به صراحت می‌گوید آمریکا هرگز با برچیده شدن این محدودیت‌ها موافقت نخواهد کرد و از آنجا که این موضوعی اساسا مربوط به آمریکاست، بهتر است این مساله را جدی بگیریم!
چهارم- فردو
موضوع بعدی که مناسب است به آن پرداخته شود، مساله فردو است. آنچه تیم مذاکره‌کننده درباره فردو مامور به محقق کردن آن بود این بود که 1000 سو غنی‌سازی در فردو انجام شود. این یک خط قرمز صریح و بدون ابهام است. در آنچه ما از توافق لوزان می‌دانیم هیچ نشانی از این خط قرمز وجود ندارد.
در این توافق، تاسیسات فردو به گونه‌ای تغییر می‌کند که دیگر تاسیسات غنی‌سازی نباشد. این یعنی ایران فقط یک تاسیسات غنی‌سازی در نطنز خواهد داشت. این امر، علاوه بر اینکه به معنی از بین بردن پدافند غیر عامل نطنز و در معرض حمله نظامی قرار دادن آن است، صریحا خط قرمز ترسیمی برای تیم مذاکره‌کننده را هم نقض می‌کند.  
در بیانیه مشترک هم تصریح شده است که فردو از تاسیسات غنی‌سازی به چیز دیگری (یک تاسیسات تحقیقاتی فیزیک و هسته‌ای) تبدیل می‌شود (Fordow will be converted from an enrichment site into a nuclear, physics and technology). به این ترتیب در واقع موضع بارها اعلام شده آمریکایی‌ها مبنی بر اینکه فردو باید هدف دیگری پیدا کند، کاملا محقق شده است. در بیانیه طرف ایرانی هم پذیرفته شده که فردو به چیز دیگری غیر از آنچه اکنون هست تبدیل می‌شود (will be turned into a research center). در این بیانیه ادعا شده 1000 ماشین در فردو باقی خواهد ماند و 2 آبشار 174 تایی آن گردش خواهد کرد اما گفته نشده است که این آبشارها مواد هسته‌ای تولید خواهد کرد یا اساسا مواد هسته‌ای به آن تزریق خواهد شد6. فردو در توافق لوزان و به تبع آن در برنامه جامع اقدام مشترک، یک تاسیسات غنی‌سازی نخواهد بود، اساسا در آن مواد شکافت‌پذیر وجود نخواهد داشت، حتی تحقیق و توسعه غنی‌سازی هم در آن انجام نخواهد شد. شما خود قضاوت کنید که این کجا و خط قرمز 1000 سو غنی‌سازی کجا؟ ممکن است تیم مذاکره‌کننده ادعا کند که موفق شده حداقل 1000 ماشین را در فردو نگه دارد و این در موقع لزوم به کار ایران خواهد آمد اما این توجیه بسیار سبکی است، چرا که براساس دیگر بخش‌های توافق اساسا، ایران مواد هسته‌ای در اختیار نخواهد داشت که بتواند با این ماشین‌ها کاری انجام بدهد!
پنجم- تحقیق و توسعه
موضوع بعدی که باید با دقت به آن رسیدگی شود مساله تحقیق و توسعه هسته‌ای بویژه تحقیق و توسعه غنی‌سازی است. تیم مذاکره‌کننده موظف بوده است در توافق نهایی، یک برنامه تحقیق و توسعه فارغ از هرگونه محدودیت را تضمین کند. در واقع برای ایران، برنامه تحقیق و توسعه از بسیاری دیگر از جنبه‌های برنامه هسته‌ای مهم‌تر است، چرا که تداوم بدون محدودیت برنامه تحقیق و توسعه منجر به رشد مهارت‌های غنی‌سازی ایران می‌شود و این به نوبه خود تضمین می‌کند در زمانی مفروض در آینده ایران خواهد توانست– اگر لازم دانست - با استفاده از ماشین‌های پیشرفته به سرعت یک جهش در ظرفیت غنی‌سازی خود ایجاد کند. دقیقا به همین دلیل، صهیونیست‌ها هم اصرار داشته‌اند برنامه تحقیق و توسعه غنی‌سازی ایران در هرگونه توافق نهایی باید بشدت محدود شود. یوال اشتاینیتز، وزیر امور راهبردی و مسؤول پرونده ایران در کابینه رژیم اشغالگر قدس شریف، چند روز قبل به روشنی گفت از دید وی مهم‌ترین امتیازی که باید از ایران گرفته شود محدود شدن برنامه تحقیق و توسعه است.
بسیار خوب! اکنون اجازه بدهید ببینیم در توافق لوزان، برنامه تحقیق و توسعه غنی‌سازی ایران به چه شکلی درآمده است.
متن منتشر شده از سوی آمریکا درباره برنامه تحقیق و توسعه غنی‌سازی در ایران بر قید «محدودیت» تصریح دارد:
Iran will engage in limited research and development with its advanced centrifuges, according to a schedule and parameters which have been agreed to by the P 5+1.
در واقع این اصلا عجیب هم نیست> چرا که تیم ایرانی پذیرفته است که تحقیق و توسعه به عنوان یکی از پارامترهای اصلی محاسبه زمان برک اوت در نظر گرفته شود  به همین دلیل کاملا روشن است که برای افزایش زمان گریز، باید برنامه تحقیق و توسعه هم محدود شود.  
در بیانیه مشترک هم گفته شده است که سطح و زمان بندی تحقیق و توسعه، به صورت دو طرفه توافق می‌شود: «تحقیق و توسعه غنی‌سازی در ایران روی ماشین‌های سانتریفیوژ براساس یک جدول زمانی و سطح توافق شده به صوت دو طرفه، انجام خواهد شد». )    Iran’s research and development on centrifuges will be carried out on a scope and schedule that has been mutually agreed.) معنی اینکه باید یک جدول زمانی و سطح توافق شده در این باره وجود داشته باشد، این است که اولا تا زمانی که آن جدول تدوین شود و ثانیا درون خود آن جدول، این برنامه مقید به محدودیت‌هایی خواهد شد.
جالب است که حتی بیانیه طرف ایرانی هم می‌پذیرد که آغاز و تکمیل فرایند تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای IR-4،
 IR-5،IR-6و IR-8 در طول دوره زمانی 10 ساله (in the 10-years period of the agreement.) است و این تلویحا یعنی در لحظه نخست آغاز اجرای برجام محدودیت‌هایی بر برنامه تحقیق و توسعه ایران تحمیل خواهد شد و همچنین در طول این مدت نیز این برنامه دورانی از محدودیت را تجربه خواهد کرد که نمی‌دانیم زمان آن چقدر خواهد بود.
همانطور که پیش از توافق حدس زده می‌شد، مجموعه متون موجود هم دلالت دارد که برنامه تحقیق و توسعه ایران در توافق لوزان مشروط به شروطی از جمله احراز پایبندی ایران به تعهداتش شده، ضمن اینکه گره خوردن تحقیق و توسعه به Break out امکان اعمال بدون محدودیت آن را قطعا از بین می‌برد.
ششم- بازرسی‌ها و دسترسی‌های آژانس
ششمین موضوع، مساله بسیار حیاتی بازرسی‌ها و دسترسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در طول زمان اجرای برنامه جامع اقدام مشترک است. درست است که ایران به دلیل مطمئن بودن از ماهیت برنامه هسته‌ای خود، اساسا با مفهوم بازرسی و حتی توسعه آن مشکلی ندارد اما آنچه در توافق لوزان آمده در واقع یک برنامه بازرسی از برنامه هسته‌ای ایران نیست، بلکه یک برنامه جاسوسی تمام عیار است که بدون شک خسارات حفاظتی و امنیتی بی‌سابقه‌ای را به ایران وارد خواهد کرد بویژه اگر فرض را بر این بگذاریم که اینها که روبه‌روی ما ایستاده‌اند دشمن هستند.
در توافق لوزان، به آژانس دسترسی‌های جدیدی به زنجیره تامین (supply chain) ایران از حیث مواد و تجهیزات داده شده است. این بسیار مهم است. این دسترسی به سرویس‌های اطلاعاتی غربی امکان می‌دهد تمام زنجیره تامین مواد، تجهیزات و قطعات هسته‌ای ایران را بشناسند و در صورت لزوم علیه آنها اقدام کنند.
مساله بعدی این است که توافق لوزان می‌گوید آژانس (بخوانید سرویس‌های اطلاعاتی غربی) می‌تواند صرفا به بهانه وجود یک تاسیسات مشکوک (suspicious sites) یا ادعای وجود یک تاسیسات پنهان، به هر نقطه کشور دسترسی داشته باشد.
در متن منتشر شده از سوی آمریکا آمده است– جالب است که متن طرف ایرانی در این باره کاملا ساکت است-: «ایران ملزم خواهد بود به آژانس دسترسی‌های لازم برای تحقیق درباره تأسیسات مشکوک این کشور یا تحقیق درباره ادعاهای وجود تأسیسات غنی‌سازی پنهان، تأسیسات تبدیل (اورانیوم)، تأسیسات تولید سانتریفیوژ یا تأسیسات تولید کیک زرد در هر نقطه از آن کشور فراهم کند».‎
Iran will be required to grant access to the IAEA to investigate suspicious sites or allegations of a covert enrichment facility, conversion facility, centrifuge production facility, or yellowcake production facility anywhere in the country.
آیا این معنایی جز آن دارد که غرب می‌تواند هر مکانی را که به لحاظ اطلاعاتی نیاز به دیدن آن دارد یک تاسیسات مشکوک اعلام کند و خواستار بازدید از آن شود؟!
تازه این هم باز پایان بازی نیست. چیز بدتری هم وجود دارد. در توافق لوزان –آنگونه که از مجموعه متون می‌توان فهمید- ایران پذیرفته است که یک رژیم بازرسی ویژه حتی فراتر از پروتکل الحاقی برای آن مصوب شود و برقرار بماند!
متن منتشر شده از سوی آمریکا می‌گوید به مدت 15 سال ایران رژیم بازرسی اضافی (accept enhanced transparency procedures) خواهد داشت. در همین جا تصریح شده، این رژیم بازرسی پیشرفته 15 ساله، چیزی فراتر از پروتکل الحاقی است.
بیانیه مشترک هم تصریح دارد علاوه بر پروتکل، آژانس از دسترسی‌های بیشتری (enhanced access) برخوردار خواهد بود7.  اوباما هم در سخنرانی خود می‌گوید بازرسی‌های ایران طوری است که در هیچ کشور دیگری نمونه ندارد: «با این توافق ایران با بازرسی‌هایی روبه‌رو خواهد شد که از همه کشورهای دیگر جهان بیشتر است»8.  و این به صراحت بدین معناست که رژیم بازرسی‌های ایران حتی از پروتکل هم فراتر است چرا که هم اکنون پروتکل الحاقی در برخی کشورها در حال اجراست.
جالب است که تیم ایرانی در این مورد، حتی الزامات قوانین داخلی کشور را هم رعایت نکرده است. مطابق قانون منع اقدامات داوطلبانه مصوب مجلس شورای اسلامی در سال 1385 انجام هرگونه اقدام داوطلبانه از سوی ایران ممنوع است ولی بیانیه طرف ایرانی می‌گوید پروتکل بدون تصویب در مجلس شروع به اجرا خواهد شد!
 (Iran will implement the Additional Protocol temporarily and voluntarily in line with its confidence-building measures)
این متن در حوزه بازرسی‌ها هیچ نسبتی با حقوق و تعهدات ایران طبق ان‌پی‌تی ندارد. اساسا این متن طوری نوشته شده انگار ایران عضو ان‌پی‌تی نیست و هرگز نبوده است و این یعنی ایران یک استثنای کامل از معاهده NPT است. پذیرش این مدل از بازرسی، خود به این معناست که تیم ایرانی متهم بودن یا حداقل در معرض اتهام قرار داشتن برنامه هسته‌ای ایران را تا زمانی نامشخص در آینده دور قبول دارد و به غرب حق می‌دهد که با این برنامه به عنوان یک برنامه مشروع و عادی رفتار نکند. وقتی ما خود درباره خویش چنین می‌اندیشیم، از دشمن چه انتظاری داریم؟
هفتم- PMD
موضوع بعدی که باید در اینجا به آن پرداخت این است که توافق لوزان تا چه حد توانسته برنامه‌های دفاعی غیر هسته‌ای ایران را از گزند دست‌اندازی غرب مصون نگه دارد؟ به عبارت دیگر سوال این است که مذاکره‌کنندگان در لوزان تا چه میزان به خط قرمز عدم ورود به برنامه‌های نظامی متعارف ایران پایبند بوده‌اند؟  غرب، از همان روز نخست بحران هسته‌ای، تلاش کرده است نگرانی‌های ادعایی درباره برنامه هسته‌ای را بهانه و ابزاری برای ورود، دست‌اندازی، کسب اطلاعات و اگر توانست محدود‌سازی و خرابکاری در برنامه نظامی متعارف ایران قرار دهد. دقیقا به همین دلیل، موضوعاتی مانند PMD ساخته شد تا پلی میان برنامه هسته‌ای و برنامه دفاعی متعارف ایران ایجاد کند و بحران را از یکی به دیگری منتقل کند.
حداقل وظیفه‌ای که یک توافق جامع هسته‌ای بر عهده دارد این است که راه این بهانه‌جویی‌ها و سندسازی‌ها را مسدود کند. در واقع، اگر قرار باشد ایران پس از موضوع تحریم‌ها و تحقیق و توسعه فقط یک مطالبه دیگر در حوزه هسته‌ای داشته باشد، به عقیده من آن مطالبه باید متوقف شدن فرآیند سندسازی و توطئه‌چینی علیه برنامه هسته‌ای ایران از سوی سرویس‌های اطلاعاتی غربی با توسل به بهانه‌هایی مانند PMD باشد. باز ماندن PMD، به معنی باز ماندن همه آن مسیرهایی است که تاکنون توطئه‌ها و خرابکاری‌ها علیه برنامه هسته‌ای ایران از طریق آن انجام شده است. بدتر از این، باز ماندن موضوع PMD راه را برای بهانه‌جویی‌های پی‌درپی آژانس –که در توافق نهایی خصوصا در زمینه تعلیق تحریم‌ها به عنوان یکی از داوران اصلی تعیین شده- باز می‌گذارد و هر لحظه به غربی‌ها این امکان را می‌دهد که با سندسازی و طرح ادعاهای جدید، انجام همه تعهدات خود را متوقف کنند. PMD یک موضوع سیاسی است و فیصله آن هم باید در یک توافق سیاسی جست‌وجو شود اما این موضوعی است که نه تنها در توافق لوزان رخ نداده، بلکه در این توافق هم به  PMD مشروعیت داده شده، هم ایران پذیرفته است که در این زمینه به نگرانی‌های آژانس بپردازد و هم تعلیق تحریم‌ها بویژه تحریم‌های شورای امنیت به این موضوع مشروط شده است.
متن منتشر شده از سوی آمریکا می‌گوید PMD باز می‌ماند و ایران مجموعه‌ای مورد توافق از اقدامات (agreed set of measures) را برای رفع نگرانی‌های آژانس در این باره انجام خواهد داد. چنانکه بالاتر گفتم  باز ماندن PMD یعنی باز ماندن اصلی‌ترین عامل بهانه تراشی و توطئه علیه برنامه هسته‌ای ایران. با این همه امتیاز که ایران در موضوع هسته‌ای واگذار کرده حداقل این موضوع باید بسته می‌شد. این یعنی اساسا مساله اصلی حل نشده است.  مطابق ادعای آمریکا لغو قطعنامه‌های شورای امنیت مشروط به اقدام برای پرداختن به نگرانی‌های آژانس در این باره شده است. جالب است که حتی بیانیه مشترک هم به این موضوع تاکید دارد. در بیانیه مشترک گفته شده است دسترسی‌های فراپروتکلی آژانس از جمله برای رسیدگی به مسائل حال و گذشته است. هر کسی که با ادبیات کاری جاری میان ایران و آژانس اندکی آشنا باشد، می‌داند که مساله‌ای جز PMD در گذشته برنامه هسته‌ای ایران باقی نمانده است. اوباما هم در سخنرانی خود می‌گوید به PMD رسیدگی خواهد شد:
Iran’s past efforts to weaponize its program will be addressed
در یک بیان کاملا خلاصه، باز ماندن PMD و محور شدن آژانس در این مورد (بخوانید اسرائیل) به معنای انتقال بحران از سازمان انرژی اتمی به وزارت دفاع و از بخش هسته‌ای به بخش نظامی متعارف است.
 مخصوصا اگر این موضوع کنار آن بخشی از متن منتشر شده از سوی آمریکا قرار داده شود که می‌گوید آژانس به صرف نگرانی درباره وجود یک تاسیسات مشکوک می‌تواند به هر نقطه‌ای از کشور دسترسی پیدا کند.
همچنین در بخش دیگری از متن آمریکا تاکید شده که یک قطعنامه شورای امنیت در حوزه‌های نظامی متعارف و موشکی محدودیت‌هایی بر ایران تحمیل خواهد کرد که این هم مشخصا به معنای مشروعیت یافتن فشار بر ایران در این حوزه است. پایین‌تر – حین بحث درباره تحریم‌ها- به این مساله خواهیم پرداخت.
هشتم- تحریم‌ها
 آخرین و مهم‌ترین مساله البته مساله تحریم‌هاست. تیم ایرانی مدت‌هاست ادعا می‌کند هدف اصلی آن از مذاکرات برداشتن تحریم‌هاست. در واقع این عبارت همواره به گونه‌ای بیان شده است که گویی تیم هسته‌ای عقیده دارد آنچه در اصل موضوعیت دارد برداشتن تحریم‌هاست نه حفاظت از برنامه هسته‌ای ایران. حتی ادبیات آقای رئیس‌جمهور در این مدت به گونه‌ای بوده است که گاهی تصور می‌شد ایشان ارائه هیچ حجمی از امتیازهای هسته‌ای را در ازای برداشته شدن تحریم‌ها «زیاد» نمی‌داند. دولت موضوع برداشته شدن تحریم‌ها را بدل به مساله محوری در سیاست خارجی خود کرده و عملا در 18 ماه گذشته همه چیز را در کشور به این موضوع گره زده است. بنابراین بسیار مهم است که ببینیم در ازای امتیازات کاملا حداکثری که در حوزه هسته‌ای داده شده، در حوزه تحریم چه چیز عاید ملت ایران شده است؟ برای مردم کوچه و بازار نیز بی‌گمان هیچ سوالی از این مهم‌تر نیست. سوگمندانه باید گفت توافق لوزان از این حیث بسیار نگران‌کننده است. اگر خط قرمز ترسیم شده برای تیم مذاکره‌کننده ایران این بوده باشد که باید همه تحریم‌ها به طور یکجا و یکپارچه بلافاصله پس از امضای توافق لغو شود، هیچ کس، با هیچ ذره‌بینی، قادر به یافتن این امر درون متونی که از توافق لوزان در اختیار داریم نخواهد بود. حداکثر چیزی که در این متون وجود دارد، یک سیستم مبهم، مشروط، بشدت غیر قابل اعتماد و به هم ریخته از تسکین تحریم‌هاست که هیچ ضمانتی هم برای تحقق عملی آن وجود ندارد.
اجازه بدهید ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟
1- واژه‌ای که به طور گسترده در متون موجود مورد استفاده قرار گرفت، تخفیف (sanctions relief) تحریم است و جز در بیانیه طرف ایرانی هیچ کجا از جمله در متن بیانیه مشترک خبری از لغو (Lift) تحریم‌ها نیست بلکه برعکس، در موارد متعدد بر خلاف آن تصریح شده است.
2- متن منتشر شده از سوی آمریکا را درباره تحریم‌ها بسیار باید جدی گرفت، چرا که این آمریکاست که باید تحریم‌ها را بردارد و آمریکا هم در این مورد، قاعدتا مطابق تفسیر خویش عمل خواهد کرد نه براساس خوش‌بینی‌های دوستان وزارت امور خارجه و دولت. در متن منتشر شده از سوی آمریکا تصریح شده است که تخفیف تحریمی مشروط به این است که آژانس پایبندی ایران به تعهداتش را راستی‌آزمایی کند.  این یعنی آژانس در هر مرحله می‌تواند جلوی این امر را بگیرد و همچنین، معنای مهم‌تر آن این است که چیزی به نام تعلیق همزمان وجود نخواهد داشت و هرگونه تسکین تحریم پس از عمل ایران به تعهداتش رخ خواهد داد.  
متن آمریکا می‌گوید پس از اینکه ایران همه اقدامات کلیدی (all of its key nuclear-related steps) را که باید انجام دهد انجام داد (به تایید آژانس)، اروپا و آمریکا تحریم‌های صرفا هسته‌ای را تعلیق می‌کنند. می‌بینیم که تعلیق تحریم بعد از از تایید اقدام ایران از سوی آژانس خواهد بود. این متن تصریح می‌کند معماری تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای ایالات متحده در بخش اعظم دوره توافق (for much of the duration of the deal) حفظ می‌شود و این یعنی زیرساخت قانونی تحریم‌ها در آمریکا در بخش اعظم این 10 سال دست نمی‌خورد.
همچنین لغو قطعنامه‌های شورای امنیت مشروط شده به اقدام ایران در پرداختن به همه نگرانی‌های کلیدی از جمله PMD. این یعنی هیچ لغو فوری در این حوزه رخ نخواهد داد. در حالی که بیانیه ایران هیچ اشاره‌ای به این شروط نمی‌کند. کری در سخنرانی خود صریحا می‌گوید این امر یک زمان‌بندی خواهد داشت که هنوز توافق نشده است: «ما هنوز جزییات فنیِ بسیاری داریم که هر دو طرف باید روی آن کار کنیم و حتی موضوعات دیگری وجود دارد که ما اذعان داریم که باید هنوز حل و فصل شود. به عنوان مثال، (یکی از این موضوعات) مدت زمان محدودیت‌های تسلیحاتی و موشک‌های بالیستیک سازمان ملل علیه ایران است»9.  سوال این است که در حالی که موضوعی به این مهمی، یعنی زمان‌بندی برداشته شدن قطعنامه‌های شورای امنیت، هنوز حل نشده، چرا طرف ایرانی در حوزه هسته‌ای این همه تعهدات حیرت‌انگیز را
پذیرفته است؟!
مطابق متن منتشر شده از سوی آمریکا، قطعنامه‌ای که برنامه جامع مشترک اقدام را تایید می‌کند، همزمان،  محدودیت‌های مهم (Important restrictions) در حوزه‌های موشکی، نظامی و بازرسی بر ایران اعمال می‌کند. این در واقع بدان معناست که این قطعنامه، تحریم‌های اشاعه و تسلیحاتی را دوباره اعمال کرده و تنها خاصیت آن این است که تعهدات ایران در برجام را الزامی می‌کند! و مهم‌تر، می‌تواند به این بهانه‌ها دوباره اعمال تحریم کند:
Important restrictions on conventional arms and ballistic missiles, as well as provisions that allow for related cargo inspections and asset freezes, will also be incorporated by this new resolution.
جالب است که از حیث عبارات هیچ اتفاق نظری میان متون موجود در زمینه اتفاقی که دقیقا برای تحریم‌ها خواهد افتاد وجود ندارد. این نکته بسیار مهمی است. مجموعه این متون- چنانکه بالاتر گفتم- در مواردی که مربوط به تعهدات ایران است تقریبا بالای 95 درصد همدیگر را تایید می‌کنند اما وقتی نوبت به برداشته شدن تحریم‌ها می‌رسد، اختلاف‌های حیرت‌انگیزی میان روایت طرف ایرانی و طرف غربی وجود دارد. در بیانیه می‌گوید تحریم‌های اتحادیه خاتمه می‌یابد (terminate) اما تحریم‌های آمریکا هم زمان (simultaneously) با پای‌بندی راستی‌آزمایی شده ایران به تعهدات کلیدی‌اش متوقف می‌شود (will cease). در حالی که بیانیه ایران می‌گوید این تحریم‌ها لغو خواهد شد. (will be lifted)
همچنین بیانیه ایران می‌گوید همه تحریم‌های اقتصادی یکپارچه فورا لغو خواهند شد (will be immediately lifted all at once) در حالی که نه در بیانیه و نه در متن آمریکا مطلقا چنین چیزی وجود ندارد.
اوباما هم از واژه تسکین استفاده می‌کند: «در ازای این اقدامات ایران، جامعه بین‌المللی توافق کرده است که شماری از تحریم‌های مشخص ایران را تخفیف دهد»10.
جان کری هم همین واژه را به کار برده است. وی می‌گوید: «ما و شرکای بین‌المللی خود به طور مرحله‌ای تحریم‌هایی که اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داد تسکین خواهیم داد و اگر ما در هر نقطه‌ای متوجه شویم، تحریم‌ها به سرعت باز خواهد گشت»11.
اما همه اینها در مقابل چیزی که در اینجا می‌خواهم بر آن تاکید کنم، بی‌اهمیت است. کری در سخنانی که بلافاصله پس از اعلام توافق داشته نکته بسیار مهم‌تری را هم مورد تاکید قرار می‌دهد و آن این است که می‌گوید بین 6 ماه تا یک سال طول خواهد کشید تا پای‌بندی ایران به تعهداتش روشن شود و تازه پس از آن است که غرب اجرای تعهداتش در زمینه تحریم را آغاز خواهد کرد: «حدود 6 ماه تا یک سال زمان می‌برد که ایران به گام‌ها و اقداماتی که در زمینه هسته‌ای باید صورت دهد، پایبندی خود را نشان دهد تا پس از آن وارد مراحل توافق شویم. این اقدامات باید نخست انجام شود. همزمان توافق موقت که معروف به طرح مشترک اقدام است همچنان به طور کامل اجرا خواهد شد»12.
او در ادامه مقصود خود را روشن‌تر توضیح می‌دهد و می‌گوید ایران ابتدا باید زمان گریز هسته‌ای خود را به یک سال برساند و بعد تعلیق تحریم‌ها با تحریم‌های اقتصادی آغاز خواهد شد که این امر می‌تواند 4 ماه تا یک سال انجام شود. جملات وی چنین است:«درباره تحریم‌ها نیز باید بگویم همانطور که گفتم لغو تحریم‌ها مرحله‌ای خواهد بود، مجموعه‌ای از ملزومات وجود دارد که به عنوان مثال یکی از آنها برچیده شدن شماری از سانتریفیوژها و تاسیسات زیرساخت مربوط به سانتریفیوژهاست. ایران مسؤولیت دارد که زمان فرار هسته‌ای خود را به یک سال برساند و می‌تواند این مساله را سریع‌تر نیز انجام دهد و من تصور می‌کنم که این اقدام را سریع‌تر انجام دهد. با این حال فکر می‌کنم این مساله به میزان کاری بستگی دارد که ایرانی‌ها باید انجام دهند و این مساله می‌تواند ظرف 4ماه تا یک سال انجام شود. من نمی‌توانم به طور دقیق اعلام کنم چه زمانی. با این حال زمانی که این اقدامات صورت گرفت و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز آن را تایید و اعلام کرد ایران مسؤولیت‌های هسته‌ای خود را اجرا کرده است ما می‌توانیم در این باره قضاوت کنیم که چه زمانی مراحل تسکین تحریم‌ها آغاز شود. ما به طور صریح اعلام کرده‌ایم این مساله با تعلیق تحریم‌های اقتصادی و مالی در آن برهه زمانی آغاز خواهد شد. بنابراین این مساله بخشی از ماهیت هر گونه مذاکرات است که در ازای محدودیت‌هایی که ایران به اجرا می‌گذارد، در واقع از همان ابزاری که برای آوردن ایران به میز مذاکره استفاده کردیم و زمانی که به هدف خود دست پیدا کردیم لغو تحریم‌ها آغاز خواهد شد و این زمانبندی هنوز مورد مذاکره قرار نگرفته است اما تحریم‌های مالی و اقتصادی و بانکداری تحریم‌هایی هستند که رئیس‌جمهور متعهد شده است پس از پایان مرحله نخست آنها لغو کند و ما در مرحله بعد وارد اجرای این مرحله خواهیم شد»13. این عبارت حیاتی است. مقصود کری به روشنی این است که آمریکا تحریم‌های اقتصادی را زمانی تسکین خواهد داد که زمان گریز هسته‌ای ایران به یک سال رسیده باشد و این دیگر به ایران بستگی دارد که با چه سرعتی این کار را بکند؟! این ظاهرا همان زمانی است که طرف ایرانی در بیانیه توجیهی خود آن را در عبارتی که متاسفانه باید گفت بشدت غیر صادقانه است، «زمان آماده‌سازی» نامیده است!
درباره قطعنامه‌های شورای امنیت هم کری در پایان تاکید می‌کند اساسا آمریکا در توافق چارچوب، درباره تحریم‌های شورای امنیت تعهدی نداده است: «در حال حاضر تعهد این است که تحریم های اقتصادی و مالی در ازای اقدامات ایران لغو شود. فرای آن درباره تحریم‌های موشک‌های بالستیک باید بگویم این مساله همچنان برای مذاکره باقی است».14
متاسفانه باید گفت این یک وضعیت کاملا فاجعه‌بار درباره تحریم‌هاست. تعهدات طرف مقابل در این باره مطلقا شفاف نیست، هیچ لغوی وجود نخواهد داشت، همه چیز مشروط به انجام تعهدات کلیدی از سوی ایران و تایید آن از سوی آژانس است، آژانس می‌تواند در هر بار گزارش‌دهی نوبه‌ای خود درباره میزان پایبندی ایران به تعهداتش، موضوع تعلیق تحریم‌ها را با تنش شدید مواجه کند و موضوع نحوه لغو تحریم‌های شورای امنیت– نه قطعنامه‌های شورای امنیت- به عنوان اصلی‌ترین مساله هم هنوز محل اختلاف است، ضمن اینکه می‌دانیم قطعا فوری نخواهد بود (چرا که که کری می‌گوید در این باره زمان‌بندی محل اختلاف است).
نهم - خاتمه
من ترجیح می‌دهم این متن را بدون جمع‌بندی به پایان ببرم. در نوشته‌هایی دیگر، به جای شیوه تحلیلی که در اینجا از آن بهره برده شده –که اساسا نوعی تحلیل متنی است- بر جنبه‌های راهبردی‌تر موضوع تمرکز خواهم کرد. سرجمع، توافق لوزان، در بهترین حالت نگران‌کننده و در بدترین حالت فاجعه‌بار است.
جز در موضوع اراک، این توافق در هیچ موضوع دیگر، حتی به طور تلویحی به خطوط قرمزی که تیم مذاکره‌کننده خود برای خود ترسیم کرده بود پایبند نیست و با هیچ فرمولی نمی‌توان از حیث معادله داده- ستانده آن را یک توافق متوازن دانست. به رغم همه زحماتی که بی‌شک تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشیده در اینجا نشانی از یک پیروزی بزرگ دیده نمی‌شود در حالی که آمریکا به اعتراف کری و اوباما آنچنان در موضع ضعف قرار داشته و دارد که بتوان در مقابله با آن یک پیروزی بزرگ به دست آورد. هنوز هم دیر نشده است. اگر چشم‌ها شسته و نقطه‌های دید عوض شود، می‌توان آمریکایی را که به اعتراف خودش هیچ گزینه جایگزینی برای توافق ندارد به زانو درآورد اما این نمی‌تواند براساس متونی همچون توافق لوزان یا ژنو استوار شود. پایه و اساسی دیگر و مدلی متفاوت باید جست‌وجو کرد.

پی نوشت:

1- And today, I can tell you that the political understanding with details that we have reached is a solid foundation for the good deal that we are seeking
 2- at least one year, for a duration of at least ten years.
3- Iran will be allowed to allocate the current stockpile of enriched materials for the purpose of producing nuclear fuel or swapping it with uranium in the international markets.
4- فراتر از آن، ایران به طرح‌های غنی‌سازی بلندمدت و تحقیق و توسعه غنی‌سازی که با 1+5 به اشتراک گذاشته شده، مقید خواهد بود.
5- I’d like also to make one more point very, very clear because it has been misinterpreted and misstated, misrepresented for much of this discussion: There will be no sunset to the deal that we are working to finalize – no sunset, none. The parameters of this agreement will be implemented in phases. Some provisions will be in place for 10 years; others will be in place for 15 years; others still will be in place for 25 years. But certain provisions, including many transparency measures, will be in place indefinitely into the future. They will never expire. And the bottom line is that, under this arrangement, the international community will have confidence that Iran’s nuclear program is exclusively peaceful, providing, of course, that the provisions are adhered to. And if they aren’t, we have provisions that empower us to deal with that.
6 - More than 1,000 centrifuges will be maintained at this facility and two centrifuge cascades will keep operating
7- will have enhanced access through agreed procedures, including to clarify past and present issues.
8- With this deal, Iran will face more inspections than any other country in the world.
9- We still have many technical details to work out on both sides and still some other issues that we acknowledge still have to be resolved; for example, the duration of the UN arms and ballistic missile restrictions on Iran and the precise timing of and mechanism for the conversion of the Arak reactor and Fordow site
10 - In return for Iran’s actions, the international community has agreed to provide Iran with relief from certain sanctions
11- we and our international partners will provide relief in phases from the sanctions that have impacted Iran’s economy
12- It’s really a matter of anywhere from probably six months to a year or so that it will take to begin to comply with all of the nuclear steps that need to be taken in order to then begin into the phasing.
13- phased. There are a set of requirements, for instance, the dismantlement of some of the centrifuges and the dismantlement of the infrastructure that is associated with those centrifuges. Iran has a responsibility to get the breakout time to the one year. And they can do it as fast as they want, and I assume will try to do it very rapidly. But we think that just the amount of work and the things they have to do will be somewhere in the vicinity of four (inaudible) months to a year, somewhere in there. I can’t say for certain.
But when that is done and certified by the IAEA that they have lived up to that nuclear responsibility, and we make that judgment with them, at that point in time the – there would begin the phasing of the sanctions. And we have stated very clearly that that will begin with the suspension with respect to the economic and financial sanctions at that point in time.
So there will be – I mean, this is part of the nature of any negotiation. In exchange for the restraints and restrictions that Iran is putting in place here, we will, indeed, take the very tool that was calculated to bring people to negotiate, once it has succeeded in achieving the goal, we will begin to phase those out. And that timing on other parts of that obviously remains still to be negotiated. But on the finance and the banking component, the economic components, those the President has committed to move on when that first phase is complete, and we move on to the next phase of implementation.
14 -The commitment is to lift the economic and financial sanctions on the occasion of what I mentioned earlier on the nuclear side. Beyond that, UN sanctions, others with respect to ballistic missile embargo, et cetera, those remain for negotiation

نتیجه مذاکرات لوزان کام ملت را تلخ کرد/ کلاه گشاد!

تحلیل شریعتمداری از بندهای بیانیه هسته‌ای:

حسین شریعتمداری در یادداشتی با عنوان "دستاوردها یا از دست‌داده‌ها‌؟!" نوشت:
1- سال 1394 در نخستین روزهای خود با رخدادهای سرنوشت‌سازی همراه بود. بیانات رهبرمعظم انقلاب در حرم رضوی(ع) که باید از آن با عنوان «نقشه راه جمهوری اسلامی ایران» نه فقط برای سال 94 بلکه برای همه سال‌ها یاد کرد و سه رویداد بزرگ دیگر که هر یک از آنها به‌تنهایی می‌تواند در فهرست وقایع تاریخ‌ساز دنیای امروز جای گیرد. اول؛ حمله وحشیانه راهزنان شترسوار آل‌سعود با جنگنده‌های اهدایی آمریکا و اجاره‌ای اسرائیل به مسلمانان مظلوم یمن که در ادامه آرزوی برباد رفته اجدادشان، ابولهب و ابوجهل و ابوسفیان صورت گرفته است. دوم؛ قلع‌و قمع تروریست‌های تکفیری داعش در سوریه و عراق که نطفه حرام آنها در رحم اجاره‌ای و مشترک غربی، عبری و عربی بسته شده بود و فرزندان روح‌الله در سوریه و عراق و لبنان با قلع و قمع آنها داغشان را بر دل والدین حرامی آنان گذاردند و سوم؛ مذاکرات هسته‌ای در لوزان که متأسفانه نتیجه آن کام ملت را تلخ کرد. چرا که حریف به فریب و خدعه، خواسته‌های نامشروع خود را که طی 12 سال گذشته بر زمین مانده بود به ایران اسلامی تحمیل کرد و کلاه ‌گشاد توافق ژنو را در پوشش بیانیه مطبوعاتی بر سر فعالیت هسته‌ای کشورمان گذاشت. در ادامه یادداشت پیش‌روی شرح بیشتری از این ماجرا خواهیم داشت.
2- سه رخداد یاد شده و بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب اگرچه ممکن است در نگاه اول چهار موضوع جداگانه تلقی شوند ولی با نگاهی دقیق‌تر می‌توان رشته‌ای را دید که هر چهار رویداد مورد اشاره را به یکدیگر گره زده است به گونه‌ای که فقط در یک جغرافیا و فضای واحد قابل ارزیابی هستند.
الف: انقلاب اسلامی مردم یمن الگو گرفته از انقلاب اسلامی در ایران است و حمله وحشیانه آل‌سعود به مردم مسلمان این دیار به اعتراف آمریکا و متحدانش یک جنگ نیابتی - PROXY WAR- از سوی قدرت‌های بزرگ است که تنها با هدف پیشگیری از تکثیر ایران اسلامی آغاز شده و ادامه دارد.
ب: هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود با عنوان «گزینه‌های دشوار» اعتراف می‌کند که داعش را سازمان «سیا» برای مقابله با بیداری اسلامی پدید آورده و می‌نویسد؛ برای جلب حمایت دولت‌ها از داعش به یکصد و چند کشور سفر کرده و آنها را متقاعد ساخته بود که پس از اعلام موجودیت داعش، این جریان را به رسمیت شناخته و از آن حمایت کنند، که دیدیم چنین کردند.
ج: چالش هسته‌ای 12 ساله اگرچه تابلوی هسته‌ای دارد ولی این تابلو فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و تحریم‌ها حربه‌ای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است، نکته‌ای که مقامات رسمی غرب و مخصوصا آمریکا بارها به صراحت از آن یاد کرده‌اند و دقیقا به همین علت است که به قول حضرت آقا؛ آمریکایی‌ها نمی‌خواهند چالش هسته‌ای تمام شود و «دیوید فروم» تصریح می‌کند که هدف اصلی تحریم‌ها در گام اول تغییر رفتار و در گام بعدی تغییر ساختار ایران است و صدها و بلکه هزاران نمونه دیگر از این دست که شرح آن به درازا می‌کشد.
بخشی از بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب و مخصوصا انتخاب شعار«دولت و ملت، همدلی و همزبانی» به عنوان شعار سال و اهمیت ویژه و سرنوشت‌ساز آن را باید در این عرصه به ارزیابی نشست. حضرت آقا با توصیه به ملت برای همدلی و همزبانی با دولت و توصیه‌های بیشتر به دولت برای همسویی با ملت، در پی‌آنند که دولت و ملت را به صورت «امت واحده» به مقابله با تهدیدها و توطئه‌های دشمنان بیرونی فراخوانند. دشمنان ریز‌ودرشتی که در دشمنی با ایران اسلامی با یکدیگر به ائتلاف رسیده‌اند.
3- و اما، درباره نتیجه مذاکرات لوزان گفتنی‌هایی هست که به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم و گزارش مستندی از این ماجرا نیز یکی از دو تیتر اصلی کیهان امروز است؛
اول: آقایان ظریف و عراقچی اعضای محترم تیم هسته‌ای کشورمان تا آخرین دقایق قبل از اعلام نتیجه مذاکرات تصریح می‌کردند که آنچه قرار است منتشر شود «بیانیه مشترک مطبوعاتی» است گفتنی است، بیانیه در تعریف حقوقی آن یک سند توضیحی یا توصیه‌ای است که اجرای مفاد آن الزام‌آور نیست و چنانچه تعهد و الزامی در آن باشد، دیگر «بیانیه» نخواهد بود، بلکه نام آن «توافق» است ولی انتشار این - به قول آقایان بیانیه- نشان داد سند یاد شده حاوی تعهداتی است که ایران ملزم به اجرای آن است. بنابراین دولت محترم، برخلاف آنچه ادعا می‌کند، به یک توافقنامه تن داده است و سوال این است که چرا واقعیت را از مردم پنهان می‌کنند؟!
دوم: در بندهای مربوط به ایران در متن اصلی توافقنامه، از عبارت «IRAN  HAS  AGREED  TO...- ایران موافقت کرده است که...» استفاده شده است و باید پرسید در کدام فرهنگ رسمی و شناخته شده حقوقی یا سیاسی، AGREEMENT مفهوم و معنایی غیر از «توافق» دارد؟ بنابراین چرا در مواجهه با مردم، این «توافقنامه» را بیانیه- DECLARATION- قلمداد کرده‌اید؟!
سوم: قرار بود و به صراحت اعلام شده بود که ایران به توافق دومرحله‌ای تن نمی‌دهد. ولی آقایان به شرحی که گذشت ابتدا یک توافق با چارچوب تعهدآور را پذیرفته‌اند و بحث و توافق درباره جزئیات را به بعد موکول کرده‌اند! چرا این خط قرمز را که همان کلاه‌گشاد توافق ژنو است نادیده گرفته‌اند؟!
چهارم: تأکید شده بود که فردو مرکز تحقیق و توسعه باشد و در آن دستکم 1000 دستگاه سانتریفیوژ برای غنی‌سازی به کار گرفته شود اما، آقایان موافقت کرده‌اند که در این مرکز حداقل برای 15 سال نه‌فقط غنی‌سازی اورانیوم صورت نپذیرد بلکه هیچگونه فعالیت تحقیق و توسعه‌ای که مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم باشد نیز انجام نشود و معلوم نیست دیروز جناب رئیس‌جمهور با چه توجیهی در گزارش تلویزیونی خود از حفظ تحقیق و توسعه در فعالیت هسته‌ای کشورمان به مردم خبر می‌دهد؟!
پنجم: در توافقنامه لوزان تعهد کرده‌اند که از حدود 20 هزار سانتریفیوژ فعال فقط تعداد 5060 دستگاه آنهم از نوع IR-1 که نسل اول سانتریفیوژهاست در تاسیسات نطنز استفاده شود و متعهد شده‌اند دستکم برای مدت 10 سال از سانتریفیوژهای پیشرفته مدل‌های 2 و 4 و 5 و 6 و 8 که دستاورد دانشمندان هسته‌ای کشورمان است استفاده‌ای نشود! آیا می‌توان از این تعهد که به معنای از دست دادن دستاوردهاست با عنوان دستاورد لوزان یاد کرده و به آن افتخار کرد؟!
ششم: ایران در توافق لوزان متعهد شده است که حداقل برای مدت 15 سال ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از 10 هزار کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم کاهش دهد و 9700 کیلوگرم دیگر را اکسیده کرده و از تیپ اورانیوم غنی شده خارج کند، آیا کاهش 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده از ذخایر کشورمان که حاصل زحمات شبانه‌روزی و ایثار و شهادت دانشمندان هسته‌ای است، درخور تقدیر است یا...؟!
هفتم: فقط نیم‌نگاهی به متن توافق لوزان به وضوح نشان می‌دهد امتیازاتی که ایران سخاوتمندانه تقدیم حریف کرده است، شفاف و قابل اندازه‌گیری است اما، آنچه  حریف بر عهده گرفته است، مبهم، چندپهلو و تفسیرپذیر است به گونه‌ای که «وعده نسیه» گویاترین تعریف برای آن است.
هشتم: قرار بود و مسئولان هسته‌ای بارها اعلام کرده بودند که هیچ توافقی را بدون لغو همه تحریم‌ها نمی‌پذیریم. ولی در متن توافق لوزان اولا؛ سخن از تعلیق در میان است و نه لغو، ثانیا؛ فقط بخشی از تحریم‌ها تعلیق می‌شود، ثالثا؛ همین تعلیق نیز قرار است در فاصله 10 تا 15 ساله صورت پذیرد و رابعا که از همه بااهمیت‌تر است این که تعلیق بخشی از تحریم‌ها به گزارش آژانس و راستی‌آزمایی تعهدات ایران موکول شده است و درباره بند اخیر گفتنی است که؛
الف: آژانس طی 12 سال گذشته علی‌رغم همه بازرسی‌ها و اطمینان از صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای کشورمان حاضر به تأیید آن نشده است.
ب: از متن توافق برمی‌آید و پذیرش اجرای پروتکل الحاقی - بازرسی از هر مکان در هر زمان- نیز حاکی از آن است که این بازرسی‌ها تحت عنوان PMD- ابعاد احتمالی نظامی- صورت می‌پذیرد، یعنی آژانس باید اعلام کند که در فعالیت‌های نظامی ایران، هیچ نمونه‌ای که احتمال - دقت‌کنید فقط احتمال- بهره‌گیری از آن در سلاح هسته‌ای وجود داشته باشد، دیده نشده است! و این در حالی است که به قول خانم وندی شرمن بسیاری از موشک‌های ساخت ایران قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای دارند و باید نابود شوند! به بیان دیگر، گزارش آژانس از یکسو مشروط به آن است که از تولید موشک‌های بالستیک دست بکشیم و موشک‌های تولید شده را نابود کنیم و از سوی دیگر تعلیق تحریم‌ها مشروط به همین گزارش آژانس خواهد بود و از آنجا که آژانس موشک‌های بالستیک را تحت گزاره PMD ارزیابی می‌کند! تحریم‌های تعلیق شده نیز در اولین بازه زمانی مجددا برقرار خواهد شد. یعنی امتیازات را داده‌ایم و تحریم‌ها نیز به جای خود باقی مانده‌اند! آیا این، همان فرمول «برد-برد»! مورد نظر است؟!
و گفتنی‌های دیگری که بعدها خواهیم نوشت...

افشاگری رحیمی علیه احمدی‌نژاد/ بازی را در صحنه رفاقت باختم


معاون اول دولت دهم در نامه‌ای افشاگرانه به سوابق دوستی خود با محمود احمدی‌نژاد اشاره و با گلایه از وی اعلام کرد: گیریم که امروز در منظر مردم محکوم شدم اما دیر نخواهد بود که روزنامه اعمال ما نزد خدای متعال گشوده می‌شود و حق و باطل نمایان می‌گردد.

متن کامل نامه‌ رحیمی به احمدی نژاد به شرح ذیل است:

 
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم دولت های نهم و دهم

سلام علیکم
این مختصر را چگونه می‌توانم آغاز کنم جز آنکه بگویم: چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟
البته شما دشمن نبوده‌اید و مرا با شما دوستی و رفاقت دیرینه ایست که مربوط به سال‌های اخیر نیست. نیک می دانید و دیگران هم خوب است در این مجال مطلع شوند که رفاقت من و شما به سال‌های دوری بر می‌گردد که در کردستان و آذربایجان غربی بودید و سپس به اردبیل رفتید تا تقدیرمان این باشد که هر دو استانداری دولت ششم را تجربه کنیم. گذر زمان شما را به ریاست جمهوری و بنده را به خدمتگزاری در دیوان محاسبات کشور رساند.
 
از ابتدای آشنایی، هم من و هم شما همواره حق رفاقت بجا آورده‌ایم و در برخی مواقع هم اختلاف دیدگاه‌هایمان مانع از تداوم رفاقت‌هایمان نشد،در همان دوره البته افراد منتقد با بهانه جملات مقلوب شده جریان رسانه‌ای تخریب بنده را کلید زدند و متهم به اغراق و تملق شدم. چندی گذشت و اصرار کردید که به جمع دولت بپیوندم؛ پاسخم منفی بود با این استدلال که اگر در دیوان بمانم بیشتر منشأ کمک و خدمت به کشور خواهم شد. نپذیرفتید و بدون اطلاع من حکمی صادر کردید و با حفظ سمت به عنوان معاون حقوقی منصوب نمودید که خلاف مقررات بود. چاره ای نداشتم جز آنکه از دیوان محاسبات استعفاء بدهم و به همین خاطر باعث رنجش برخی از دوستان قدیمی و صمیمی‌ام شدم و آغاز رنجش‌ها هم از همانجا شروع شد. به دولت آمدم و آنچه در توان داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و در انجام وظایف محوله بویژه ترمیم روابط دولت و مجلس کوتاهی نکردم. در اواخر دولت نهم بود که به دلایلی که هنوز هم برخی از آنها برای من نامعلوم است، چند تن از اعضای دولت را کنار گذاشتید و حتما خاطرتان هست که من از باب مشورت مخالف بودم و دلایلی آوردم و وقتی نپذیرفتید، یادآوری کردم که دولت از نصاب می‌افتد و نیازمند رأی مجدد اعتماد مجلس می‌شود.
 
ماجرای معاون اولی پیش آمد. بعد از ناکامی گزینة اول، به بنده پیشنهاد دادید. و همان موقع گفتم که با وجود کینه‌های سیاسی و برخی زخم‌های کهنه، از من بگذرید، زیرا عاقبت کار را می‌دانستم که برخی مخالفان سیاسی با عنادورزی به دنبال هتک حیثیت و بر باد دادن آبرویم خواهند بود؛ اما باز هم مخالفت با تصمیم شما سخت بود.
 
آقای دکتر احمدی نژاد؛ دوست عزیز و قدیمی!

در دولت دهم همة اعضاء شاهد و گواهند که جز کار و کار به چیزی نمی‌اندیشیدم و 6 صبح تا 12 شب، حداقل زمانی بود که مصروف خدمت در دفتر کارم می کردم. و این جدیت در کار از نگاه منصف نمایندگان محترم وقت مجلس شورای اسلامی پنهان نماند و در نا مه‌ای به امضاء 211 نفر تقدیر خود را از انتصاب شما اعلام نمودند.
 
زمان گذشت و رفته رفته احمدی‌نژاد و رفتارهایش متفاوت از سال‌های گذشته شده بود. هربار که به مشورت می‌نشستیم به سروش آسمانی کذایی بیشتر توجه می‌کردید تا مشورت‌های ناشی از تجربه های مختلف من. در سال آخر دولت اصرارتان بر کاندیداتوری فرد مورد نظر چنان بود که گویی از جایی به شما الهام می‌شده است و حاضر نبودید حرفی غیر از آن بشنوید و نظر بنده و جمعی از همکارانم در دولت را نپذیرفتید و وقعی ننهادید تا جایی که اینجانب با همفکری برخی از اعضای کابینه چاره‌ای نداشتم جز اینکه در شرایط سخت عمل جراحی همسرم برای ثبت در آیندة تاریخ و برای دلگرمی همکارانم در دولت خطر کنم و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام نمایم تا به طور نمادین اختلاف نظرم را با رویکرد شما بیان کنم و البته در نهایت باز هم به اصرار شما، بازی را بار دیگر در صحنة رفاقت باختم و باز هم حرفتان را گوش کردم و علیرغم میلم انصراف دادم.
 
آقای دکتر احمدی نژاد!
در جریان قهر شما پس از ماجرای آقای مصلحی بسیاری از دوستان شما تلاش کردند که من هم کار را رها کنم تا دولت بخوابد و بسا کسانی که به من گفتند آماده باشم برای عهده دار شدن کفالت ریاست جمهوری. اما گفتم حوصله کنید احمدی نژاد باید برگردد که من میانه او و خودم را با خدمت به نظام آزموده‌ام که:
ما را سریست با او که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم.
 
ذکر یک نمونه دیگر از خاطرات تلخ این دوره شاید خالی از فایده نباشد. به یاد دارید که خودم را در فضای سیاسی و رسانه‌ای سپر کردم تا خانم دکتر دستجردی که پرتلاش و مردانه در میدان کار بود از دولت خارج نشود؟ اما متاسفانه شما لجبازی کردید و به بهانه تعلل در عزل رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران که فردی توانمند و متعهد بودند، او را عزل کردید و مرا هم نزد رسانه‌ها و افکار عمومی سکه یک پول ساختید و البته همان موقع در جریان قرار گرفتم که با مشورت اطرافیان پیش‌نویس عزل بنده را هم آماده کرده بودید.
 
و اما اینک که از هر سو مورد هجمه قرار گرفته‌ام و نا آگاهان نیز گمان کرده‌اند که درهای رحمت خدا به روی بندگان، راه در دالان‌های سیاست دارد و رسانه‌ها عرض و آبرو و حیثیت 35 ساله خدمت و امنیت و آسایش همسر بیمار و دختران رنجورم را به باد داده‌اند و بی آنکه اصل ماجرا را بدانند و تبیین کنند حدیث مدعی را با کینه بر سر بازار جار می‌زنند و بر سر تقسیم غنائم این آبروریزی و هتک حیثیت، مسابقه و مناظره راه انداخته‌اند.
 
شما بهتر از هر کسی می‌دانید که در 5 سال گذشته، مگر به ضرورت، در مقام پاسخگویی به رسانه‌ها برنیامده‌ام. مگر آنجا که استانداری کردستان، تراکتورهایی را که دولت به کشاورزان منطقه هدیه داده بود و با ابتکار خودشان بطور نمادین آرم مقدس الله مندرج در پرچم جمهوری اسلامی ایران را طراحی و به نمایش درآوردند و برخی رسانه‌های مغرض آن آرم مقدس را تعبیر به جمله‌ای از باب مداهنه نمودند، و تا امروز از سر جهل مرا مورد طعن و شماتت قرار می‌دهند، پاسخی داده‌ام؟!
 
آیا وقتی در حضور رئیس کمیسیون آموزش مجلس، وزیر علوم وقت و جمعی از اساتید دانشگاه از رساله دکتری خود دفاع کردم و فرد مدعی را به خاطر ادعای کذب در دادگاه محکوم نمودم، سخنی به رسانه‌ها کشاندم تا دفاعی کرده باشم؟!
 
آیا وقتی با تلاش همکارانم در دیوان محاسبات، فساد موجود در بیمه ایران را افشاء کردم و با یک مهندسی معکوس، خود متهم آن شدم، جمله‌ای در دفاع بر زبان آوردم؟!
 
یا وقتی برای نخستین بار مفاد قرارداد ننگین کرسنت را در حضور رسانه‌ها بالای دست گرفتم و آن را متوقف کردم، کسی در برابر انتقام گیری مخالفین، حتی آخ از زبان من شنید؟!
 
همه آنچه ظرف چندین سال بر من رفته است، یک طرف ماجرا است و البته این زخم وقتی "کاری" می شود که جنابعالی نیز مصلحت را در آن می‌جویید که دامن خود را از آن برچینید!
 
آقای احمدی نژاد؛ دوست عزیز و قدیمی!

آیا بهتر نبود با اطلاعی که به صحت و سلامت زندگی من که از نزدیک با آن آشنا هستید داشتید، گواهی می‌دادید؟ و شهادت می دادید که من به بیت المال خیانت نکرده‌ام و زندگی‌ام به ریالی مال حرام آلوده نیست؟ آیا نباید می‌گفتید که رحیمی پس از عمری خدمت چون حقوق و مزایای بازنشستگی‌اش برقرار نشده، برای گذران زندگی به سختی افتاده است؟
 
آقای احمدی نژاد، براستی نمی‌دانید یا فراموش کرده‌اید که ماجرای این پرونده چیست؟
 
شاید فراموش کرده‌اید که رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های گاه و بیگاه شما را می‌خورد.
 
یادتان می آید در ماجرای یکشنبه سیاه چقدر اصرار کردم که نکنید و آبرو نبرید و بگذارید از مجاری قانونی، ماجرا پی‌گیری شود.
من با توکل بر خداوند و به گواه وضعیت دیروز و امروز زندگی‌ام که تغییری نکرده و شاهد سلامت زندگی من است تا لحظة آخر و تا جایی که قانون اجازه می‌دهد در پی اعاده حیثیت و اثبات بی‌گناهی خود و خانواده‌ام هستم. اما شما نیز گویا مانند برخی رسانه‌های معاند خارجی وناآگاه به این نتیجه رسیده‌اید که هرچه هست همین فضای غبار آلود رسانه‌ها و دعواهای سیاسی است؟
 
گیریم که امروز در منظر مردم محکوم و در آینده نیز با استناد به همین اخبار و اطلاعات آمیخته حق و باطل و منازعات دور از حق و عدالت اصلاح طلب و اصول گرا، تاریخ را نیز اینگونه نوشتند، اما دیر نخواهد بود که روزنامه اعمال ما نزد خدای متعال گشوده می‌شود و حق و باطل نمایان می‌گردد. از آنکه جاهل است و یا مغرض است، توقع و یا اعتراضی ندارم. بر رسانة ملی که با تغییرات جدید متاسفانه در پی جلب و جذب مخاطب به هر قیمتی، برآمده و به بهانه تبیین راهکار مبارزه با مفاسد اقتصادی، میدان‌هایی فراخ برای عقده گشایی علیه ارگان‌ها و نهادهای انقلابی و تریبونی برای تطهیر فتنه گران فراهم می آورد، هرجی نیست. اما از دوستی که از 5 سال پیش در جریان رنج‌هایی که بر خود و خانواده‌ام رفته است، و از نزدیک اشک دختران، رنجوری همسر، سکتة منجر به مرگ مادر، سکتة خواهری که افتخار دارد شهیدی را نثار انقلاب اسلامی کرده است و اشک چشم برادری که هنوز از ترکش خصم التیام نیافته است را دیده، و من بخاطر تداوم دوستی با او از خودگذشتگی‌ها کرده ام و تا امروز که بیانیه دو پهلویش را در دفاع از خودش دیدم، کلامی در تضعیفش بر زبان نیاورده‌ام، این انتظار نمی‌رفت که از مضمون بیانیه دو صفحه‌ای اش، جز برائت از رحیمی، استنباط نشود.
 
آقای احمدی نژاد عزیز!
 
برای آگاهی ملت شریف ایران و یادآوری مجدد بار دیگر می‌گویم که:
همواره در آستانه برگزاری انتخابات مجلس، کمیته‌هایی برای برنامه‌ریزی و راهبری امر انتخابات توسط جریانات سیاسی تشکیل می‌گردد. در این راستا برای انتخابات مجلس هشتم نیز کمیته‌ای متشکل از برخی چهره‌های اصولگرا برگزار و بنا شد از کاندیداهای اصولگرا در سطح کشور از طریق کمک‌های غیردولتی پشتیبانی مالی شود. در میان افراد کمک کننده فردی به نام جابر ابدالی که از سوی برخی نمایندگان مجلس و مقامات قضایی و اجرایی به اینجانب معرفی شده بود، برای کمک اعلام آمادگی نمود. بنده نیز به واسطة حساسیت و اطمینان خاطر از سالم بودن کمک‌های نامبرده همچون سایر موارد در خصوص ایشان از طریق حراست دیوان محاسبات از مجاری ذیصلاح، در خصوص وی استعلام کردم که پس از اطمینان و پاسخ مثبت که اسناد آن ضمیمة پرونده است، برای دریافت کمک از وی اعلام آمادگی نمودیم و از وی خواستیم که به کاندیداهایی که ما معرفی می‌کنیم از محل حساب شخصی و با چک بانکی خودش کمک نماید. در نهایت نامبرده مجموعاً یک میلیارد و دویست میلیون تومان را به این امر اختصاص داد و البته کلیة اسناد و کپی چک‌های صادره که به قریب 170نفر از کاندیداهای مجلس هشتم پرداخت شده است در پرونده ثبت و ضبط است و همه آن به مصرف انتخابات رسید. بنابراین کل این مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان بوده و عینا به حساب نامزدها پرداخت گردیده است.
 
آیا شما اطلاع نداشتید که کل ماجرا همین است که متاسفانه در اثر اطلاع رسانی نادرست و مغرضانه و نگاه سیاسی خصمانه به موضوع یک کلاغ چهل کلاغ کردند که فلانی برده است و خورده است. وقتی کمک کننده این یک میلیارد و دویست میلیون تومان و نیز دریافت کنندگان، مشخص و معلوم هستند، لذا باید پرسید ارتباط این موضوع با بنده چیست؟ و آیا به اندازه همه جرائمی که برای اینجانب تعیین شده است، می‌توان عمل مجرمانه از ماوقع آنچه گفته شد، استخراج نمود؟ آیا آسیبی که ظرف 5 سال گذشته در افکار عمومی و بطور گسترده در تیراژ میلیون‌ها بار در رسانه‌های داخل و خارج به خود و خانواده‌ام وارد شده است، کمتر از مجازاتی است که در این حکم برایم تعیین شده است؟
درپایان توفیق و عاقبت بخیری همگان را از خداوند متعال خواستارم.
 
والسلام
محمد رضا رحیمی

وقتی هوای ژنو "دونفره" می‌شود! +تصاویر


محمد جواد ظریف که پیش از این، در توجیه لبخند خود به طرف‌های خارجی – و البته اخم در مقابل منتقدان داخلی – لبخند را یکی از ابزارهای دیپلماسی دانسته بود، ظاهرا قدم زدن دونفره را نیز در لیست ابزارهای نوین دیپلماتیک خود قرار داده است.

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

با این وجود، قدم زدن ظریف و احمد داوداوغلو وزیر خارجه وقت ترکیه، در کنار رودخانه هادسون در نیویورک، عادی خاصی برای طرف ایرانی نداشت و چند ماه بعد از این رویداد، مناقشه ترانزیتی دو کشور، با کوتاه آمدن ایران به پایان رسید.

البته طرف ترک، احتمالا از قدم زدن با ظریف ناراضی نیست؛ چراکه هم مناقشه ترانزیتی را به صورت دلخواه خود به پایان رساند؛ هم همکاری های سیاسی و اقتصادی را با ایران افزایش داد و هم خود داوداوغلو، با تغییرات سیاسی انجام شده، از مقام وزارت خارجه، به صندلی نخست وزیری ترکیه رسید!

از محتوا و نتیجه دیدارهای ظریف و کری معمولا خبری منتشر نمی‌شود(!)؛ حال باید منتظر ماند و دید که قدم زدن ظریف و جان کری، در فاصله کمتر از 6 ماه تا ضرب الاجل سوم تعیین شده برای توافق نهایی، در نهایت چه تاثیری بر روند مذاکرات و نتیجه نهایی آن خواهد داشت و آیا دری از درهای بسته مذاکرات هسته ای را خواهد گشود؟

این در حالی است که تا کنون از 8 دیدار محمدجواد ظریف و جان کری از زمان جلوس اعتدالگرایان تدبیر و امید بر صندلی‌های پاستور، آبی برای مذاکرات گرم نشده است.

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

وقتی هوای ژنو

تصاویر/ تیتر روزنامه‌های 9 دی


در این خبر صفحه نخست روزنامه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور را مشاهده می کنید.

زنگنه روزی ۱۰ میلیاردتومان بذل و بخشش می‌کند؟!


صادرات گاز ایران به پاکستان از بیش از یک دهه پیش مطرح بود. این طرح موضوع بیشتر در پی بررسی های انجام گرفته در کشور پاکستان در خصوص نیاز این کشور به انرژی گاز در دهه های پیش رو کلید خورد.
 
این مسئله که با رویکرد امنیت انرژی منطقه و بحث های اقتصادی شروع شده بود، طولی نکشید که ابعاد امنیتی و فرامنطقه ای به خود گرفت.
 
پنج سال پیش قراردادی بین ایران و پاکستان به امضا رسید تا صادرات گاز ایران به این کشور با تکمیل خطوط لوله انتقال گاز در خاک دو کشور از عسلویه تا عمق حدوداً 800 کیلومتری خاک پاکستان آغاز شود.
 
پیروی امضای این قرارداد، ساخت خط لوله صادرات گاز با تکمیل خط لوله هفتم سراسری و انشعابات لازم در ایران پیگیری شد و کلنگ احداث 781 کیلومتر از یک‌هزار کیلومتر خط لوله صلحی که طبق گفت‌وگوهای یک دهه پیش سه کشور ایران، پاکستان و هند قرار بود در خاک پاکستان احداث شود، بیست و یکم اسفند 91 با حضور رئیس جمهور ایران و رئیس جمهور پاکستان در نقطه مرزی دو کشور به زمین خورد تا با تکمیل این 781 کیلومتر در خاک پاکستان، صادرات گاز ایران به این کشور تا پایان سال 2014 میلادی آغاز شود.
 
در حالی که ایران به تعهدات خود پیش از زمان قید شده در قرارداد عمل کرده و خط لوله صادرات گاز به پاکستان را از عسلویه به نزدیکی مرز پاکستان رسانده است اما در خاک پاکستان، هیچ حرکت جدی برای احداث خط لوله انجام نشده است.
 
بر اساس توافقنامه خرید و فروش گاز بین دو کشور، تحویل اولین محموله گاز به پاکستان باید تا تاریخ 31 دسامبر 2014 شروع شود و تاخیر پس از این تاریخ در اجرایی شدن این خط لوله موجب جریمه طرف کوتاهی کننده خواهد شد.
 
صهیونیست و همپیمانانش که از دیرباز، رویای پوچ حمله نظامی به ایران را در سر می پروراندند، در ابتدای قرن بیست و یکم، شرق ایران را منطقه ای مناسب تر از غرب برای آغاز حمله های زمینی با استفاده از گروههای تروریستی اعلام کردند.
 
از اینرو وابستگی همسایگان شرقی ایران به تأمین انرژی از سوی ایران را در منافات با اهداف پلید خود می دیدند. پس از آن بود که کارشکنی آمریکا و همپیمانانش در منطقه در به ثمر رسیدن پروژه خط لوله صلح و بعد از آن در به ثمر رسیدن پروژه صادرات گاز ایران به امریکا آغاز شد.
 
در دولت گذشته که ماهیت تلاشهای غربی برای عدم تحقق صادرات گاز ایران به پاکستان برای دولتمردان روشن شده بود، علاوه بر هزینه 2 میلیارد دلاری در احداث خط لوله در خاک ایران و تلاش برای اتمام آن پیش از زمان مقرر شده، پیشنهاداتی از سوی دولت ایران به پاکستان مطرح شد.
 
دولت پاکستان در ماههای پایانی دولت قبلی این کشور، مسائل مالی را عاملی برای تأخیر در اجرای پروژه ذکر کرده بود، از اینرو دولت ایران در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، پیشنهاد وام 250 تا 500 میلیون دلاری را به پاکستان ارائه داد.
 
این پیشنهاد ایران ابتدا با بهانه تراشی های پاکستان عملیاتی نشد و پس از آن وزارت نفت دولت یازدهم این پیشنهاد را پس گرفت و زنگنه اعلام کرد که ایران پولی ندارد بابت تکمیل خط لوله به پاکستان وام بدهد. پاکستان نیز عدم تأمین وام توسط ایران را به بهانه تراشی های خود اضافه کرد و در همراهی با تحریم غرب، منتظر کسب اجازه از کاخ سفید شد.
 
اخیرا وزیر نفت پاکستان مدعی شده که اسلام آباد تهران را قانع کرده است تا از درخواست جریمه ماهیانه 200 میلیون دلاری بابت کوتاهی پاکستان در تکمیل به موقع خط لوله انتقال گاز ایران صرف نظر کند. این خبر که در رسانه های پاکستانی منتشر شده، جریمه روزانه پاکستان در قبال عدم انجام تعهداتش در پروژه صادرات گاز ایران به پاکستان را روزانه در حدود 6.7 میلیون دلار دانسته که معادل روزانه 23.7 میلیارد تومان می شود اما طبق آنچه در سال گذشته و پیش از آن در خصوص جریمه روزانه پاکستان در صورت عدم تکمیل خط لوله و نخریدن گاز ایران از آغاز سال 2015 عنوان شده بود این رقم را روزانه 3 میلیون دلار تخمین زده بودند.
 
در حالی که در یکسال و اندی فعالیت وزارت نفت در دولت یازدهم، مقامات وزارت نقت پاکستان هر از چندگاهی از توافق با ایران در زمینه های مختلف از جمله تأخیر یکساله زمان آغاز قرارداد و بخشودگی جریمه پاکستان خبر می دادند و از سوی دیگر به منظور خوش خدمتی به امریکا به دنبال گرفتن مجوز از کاخ سفید برای انجام تعهداتشان بودند، زنگنه و مجموعه تحت مدیریتش نسبت به این مسئله موضع گیری محکم و مشخصی نداشته اند.
 
اگر مبلغ جدید اعلامی رسانه های پاکستانی را که روزانه 6.7 میلیون دلار است در نظر نگیریم و همان روزی 3 میلیون دلار را رقم جریمه پاکستان بدانیم، باید پرسید زنگنه که پرداخت وام به پاکستان را برای تکمیل خط لوله صادرات گاز، که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر امنیتی برای هر دو کشور و مردم منطقه مفید است را امکان پذیر نمی دانست، حاضر است جریمه ای معادل روزانه 3 میلیون دلار (معادل ارزش گازی که روزانه قرار بود از ایران به پاکستان صادر شود) که با رقم فعلی ارزش دلار از نظر ریالی بیش از 10 میلیارد تومان در روز می شود را به پاکستان ببخشد؟
 
باید دید آیا اینبار هم وزارت نفت ایران دلیلی برای اعلام موضع مشخص و قاطع نمی بیند؟ اگر چنین باشد نیز کمتر از یک هفته دیگر سال 2014 تمام می شود و با آغاز سال 2015 ادعای وزیر نفت پاکستان در خصوص رضایت تهران به بخشودگی جریمه پاکستان رد یا تأیید خواهد شد.