نمی خواستم ناموس مردم را اینطور توصیف کنم، میخواستم آخر همه تعریفها بگویم جای خواهری، اما اگر من خواهر داشتم هر طور شده از پوشیدن این لباسها و اینطور آرایش کردن منصرفش میکردم. به خدا دلم میسوزد، اینطور جلوهگری و خود را به نمایش هر چشم پاک و ناپاکی گذاشتن، معنایش این است که این دختر احساس بی ارزشی میکند
دخترم هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند.....برهنگی بیچارگی عصر ماست. به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.
(بخشی از وصیتنامه منسوب به چارلی چاپلین)
پانزده سال یا کمی بیشتر داشت، صورتش را برنزه کرده بود، یک شال حریر روی سرش گذاشته بود، سر نه، پشت سرش گذاشته بود، موهایش را دکلره کرده بود، سفیدِ سفید مثل موهای مادربزرگم. خدا میداند چقدر مواد شیمیایی روی سرش ریخته بود که موهایش اینطور سفید شده بود. دخترک، صورتش را مثل نقاشیهای معروف ونگوگ که رنگ برجسته است رنگ آمیزی کرده بود، از کرم پودر و پنکک و سایه و رژگونه و ریمل گرفته تا رژلب صورتی و برق لب و خط چشم و فرمژه و هزار و یک قلم رنگ و لعاب دیگر...
نمی خواستم ناموس مردم را برایتان اینطور توصیف کنم، میخواستم آخرهمه تعریفها بگویم جای خواهری، اما اگر من خواهر داشتم هر طور شده از پوشیدن این لباسها و اینطور آرایش کردن منصرفش میکردم. به خدا دلم میسوزد، اینطور جلوه گری و خود را به نمایش هر چشم پاک و ناپاکی گذاشتن، معنایش این است که این دختر احساس بی ارزشی میکند، احساس میکند کسی به او اهمیت و ارزشی نداده است، نمیدانم، جامعه، خانواده، پدر، برادر، دوست، برایش ارزشی قائل نیستند.
مأمور نیروی انتظامی، داشت وظیفهای که به او محول شده را انجام میداد.چند نفری هم جمع شده بودند، در این فکر بودم که چرا باید دراین مملکت چنین صحنههایی را ببینیم، چرا به اینجا رسیده ایم، مردم دنیا چه میگویند، این راه به کجا ختم میشود، ذهنم پر شده بود از سئوالات جور واجور... ناگهان دخترک جیغ بلندی کشید، رشته افکارم از هم پاره شد.
... من میخواهم آزاد باشم، راحت باشم، کسی با من کاری نداشته باشد، میخواهم هر چه دلم میخواهد بپوشم، خدا انسان را آزاد آفریده، پس من حق دارم لباسم را خودم انتخاب کنم یعنی این حق را هم ندارم، این از حداقل حقوق انسانها است، من نمیخواهم از حقوق خود محروم باشم، اصلاً به کسی چه مربوط است که من چه میپوشم...
دخترک چنان با عصبانیت صحبت میکرد که دستانش میلرزید، خودش را حق به جانب میدانست، کار به جایی رسید که مأمور نیروی انتظامی از او خواست سوار ماشین گشت شود. صدای جیغ بلند تر شد و...
من خودم را از جمعیت بیرون کشیدم، سرم گیج میرفت، حالم بد شده بود؛ آنطرفتر یک پارک بود، رفتم کنار حوض، روی صندلی نشستم. کاش این صحنهها را نمیدیدم، کاش این برخورد یک جور دیگری اتفاق میافتاد، کاش بیشتر به فکر جوانها بودیم، کاش نمیگذاشتیم کار به اینجا برسد، کاش مسئولان فرهنگی ما نقش پدر و مادر را بازی میکردند، کاش حریمها و حرمتها بیشتر حفظ میشد، کاش حجب و حیا نمیمرد.
چرا با دیدی واقع بینانه به دختران خودمان آموزش ندادیم، چرا آنها را در برابر هجوم فرهنگهای پوچ و ضد ارزش پرورش ندادیم. مگر نمیخواهیم مادران فردا، سالم و تندرست باشند، مگر نمیخواهیم نسل ما روح و جسم پاک داشته باشند، سلامت باشند، با هوش باشند، پس چرا وقت نمیگذاریم، چرا چهار نفر دکتر و روانشناس را جمع نمیکنیم برای این معضل چارهاندیشی کنیم، چرا دخترانمان را در محیطی شاد و سالم جمع نمیکنیم و بگوییم آخر دختر جان ! کدام انسان عاقلی به نام آزادی درب خانه خود را به روی همگان باز میگذارد!؟ این کدام آزادی است که به تو میگوید گوهر با ارزش وجودت را در معرض دزدان آبرو و شرف بگذار، این کدام آزادی است که به تو میگوید خودت را پشت هزار قلم رنگ و مواد شیمیایی مضر پنهان کن، مگر تو چه کم داری، زیبایی؟ فکر می کنی چه کسانی با این وضع میگویند که تو زیبا شدهای؟ چه کسانی میخواهند با تو همصحبت شوند؟ چه کسانی از تو تعریف میکنند ؟ اصلاَ آنها که با این شکل و شمایل به خیابانها میآیند؟ چقدر در خانواده موفقند، چقدر همسر خوبی هستند، چقدر مادرخوبی هستند، چقدر سالم تر و پاکترند؟
آخر چرا پول بی زبان را، که در این روزگار از زیر سنگ بیرون میآید، خرج یک مشت مواد شیمیایی آلوده میکنی که پوستت را خراب کند. چین و چروک و اگزما و انواع و اقسام امراض پوستی خطرناک دیگر را به جان میخری که به اصطلاح زیبا شوی، برای چه کسی ؟ اصلا زیبایی کاذب موقتی چه ارزشی دارد؟
یک نفر باید بیاید، بگوید: آخر دختر جان! اگر ما میگوییم خودت را برای چشم چرانهای ولگرد خیابان عریان نکن حرف بدی میزنیم؟! اگر ما میگوییم زیباییت را برای کسی نگهدار که عاشق وجودت باشد و برایت یک زندگی واقعی بسازد، حرف بدی میزنیم ؟! اصلا تو حرف حسابت چیست؟
مگر انسان موجودی تنها ست که هر جور دلش میخواهد رفتار کند، انسان موجودی اجتماعی است، شما باید به قوانین زندگی اجتماعی احترام بگذاری، آزادی شما، تا جای آزادی است که به آزادی و آرامش دیگران صدمهای نزند، اگر غیر از این باشد که میشود قانون حیات وحش، تازه در آن صورت هم تو شانسی برای آزادی نداری چون قانون وحوش این است که هر کس زورش بیشتر است زنده بماند، بقیه محکوم به نابودی اند...
بله شما حق داری لباس خودت را خودت انتخاب کنی، اما باید به پوشش عرف مردم جامعه که ناشی از دین و فرهنگ وآداب مردمان آن است، احترام بگذاری...
این جملات بخشی از دلنوشتههای من در مورد اتفاق تلخ آن روز خیابان بود. اما این مسأله بسیار مهم تر از حرف زدن و نوشتن است. جامعه ما نیاز جدی و عملی به احیای ارزشهای اخلاقی و انسانی دارد.
جامعه، آینه فرهنگ، آداب و بینش یک اجتماع انسانی است و پوشش، ظهور جلوهای از این آینه است. پوشش زن ایرانی همیشه تاریخ چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام پوششی مناسب، موقر و راحت بوده است. لباسهای زنان ایرانی، از جنس بسیار مرغوب، کار شده و با رنگهای بسیار شاد تهیه میشده و تا مچ دست و پاها را میپوشانده. لباسی که نشانگر وقار و حیای یک زن متمدن ایرانی در جهان است. هویت تاریخی زن ایرانی در جهان منحصر به فرد و برجسته است.
ایرانیان از دیرباز به پاکدامنی اهمیت میدادند و زنان ایرانی پوشیده با چادر یا پوششهای دیگری که موها را میپوشاند و سر تا پا را در بر میگرفت، در میان مردان ظاهر میشدند. در یک مهر سنگی استوانهای که از دوره هخامنشی برجای مانده و اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری میشود، شاهزاده ایرانی و ندیمههایش دیده میشود که شاهزاده خانم، چادر و ندیمهها سرپوش یا سربند دارند. در طرحی که روی سنگی در ارگیلی ترکیه نقش بسته است، زن ایرانی باپوشش چادر و سوار بر اسب دیده میشود. حتی سرپوشهای پارچهای دوره هخامنشی از زیر برفهای منطقه پازریک روسیه پیدا شده است.
ایرانیان از 10 هزار سال پیش دارای تمدن بودهاند. نخستین ابزار ریسندگی و بافندگی در غار کمربند، نزدیک بهشهر، یافت شده است که به 7 هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. به علاوه، در قدیمیترین بخشهای شهر باستانی شوش، که در خوزستان قرار دارد، سوزنهای سوراخدار پیدا شده است.
این دستاوردهای و نوآوریهای دیگری که در دورانهای بعدی رخ داد، صنعت پارچه و پوشاک ایران را پیشتاز و سرآمد جهانیان کرد. جالب است بدانید اسکندر مقدونی، با آنکه به ایران حمله و آن را اشغال کرده بود، لباس ایرانی میپوشید.
ایرانیان نخستین مردمانی بودند که کت آستیندار و شلوار میپوشیدند. مردمان تمدنهای دیگر، بابلیها، آشوریها، یونانیها و رومیها، شلوار نمیپوشیدند. ایرانیان حتی نوعی شلوار ویژه سوارکاری نیز داشتند که تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته میشد.
شلوار در اصل شروال خوانده میشد. عربها آن را سروال نامیدند و جمع آن را سراویل میگویند. در ترکی و کردی نیز شروال گفته میشود. مجارها آن را شلواری مینامند و در لاتین به آن سارابارا میگویند. در زبان انگلیسی هم به آن پیجاما گفته میشود که از واژه ی پای جامه ساخته شده که از واژههای فارسی کهن است.
نقش زدن بر پارچه و لباس از دیرباز در ایران مرسوم بود. در تابوت سنگی اسکندر که در موزه استامبول نگهداری میشود، ایرانیان شلوارهایی با پارچههای زیبا پوشیدهاند که طرح دار و گاهی نقشهایی از گلها دارند. گلدوزی در دوره صفویه به شکوفایی رسید به نحوی که هنرمندان روم شرقی (امپراتوری بیزانس) طرحهای ایرانی را بر لباسهای فاخر نقش میزدند. حتی ریشه عنصرهای اصلی گلدوزی امروزی نیز به ایران بازمیگردد که از راه کشورهای ساحل دریای مدیترانه به ایتالیا و اسپانیا رفته و بعدها در سرزمینهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
بافتن پارچه از ایران آغاز شده و از مهمترین فرآوردههای صادراتی ایرانیان بوده است. با آن که بافت ابریشم به چینیها بازمیگردد، اما ابریشم ایرانی در دوره ساسانیان به چنان کیفیت و ظرافتی رسیده بود که چینیها نیز از ایران پارچه ابریشمی وارد میکردند. برخی از پارچههای ایرانی که ویژه اسقفها تهیه شده، هنوز در گنجینههای کلیساهای اروپا نگهداری میشود.
ردپای شکوه صنعت پارچهبافی را در واژههای ایرانی که به زبانهای مختلف راهیافته است، میتوان پیدا کرد.
در زبان عربی: دیباج از واژه دیباگ به مفهوم زری ابریشمی و استبرق از واژه ستبرگ به مفهوم نوعی پارچه ابریشمی. در زبان انگلیسی Taffeta از واژه تافته به مفهوم نوعی پارچه ابریشمی Chintz از واژه چیت به مفهوم نوعی پارچه، در زبان روسی Zarbaf از واژه هزارباف به مفهوم پارچه زری گلابتون و Partcha از واژه پارچه برگرفته است.
ایرانیان نخستین مردمانی هستند که از لباس ورزشی استفاده میکردند. چوگان بازان ایرانی نوعی پیراهن نیمآستین و شلوار تنگ میپوشیدند تا هنگام بازی راحتتر باشند. جنس پیراهن چوگان بازی را نیز نوعی انتخاب کرده بودند تا کمتر عرق کنند. انگلیسیها در سالهای استعمار هندوستان در آن سرزمین با چوگان و لباس نیم آستین آشنا شدند و آن را با خود به اروپا بردند که بعدها به آمریکا نیز راه یافت و به تیشرتهای امروزی منجر شد.
لباس جنگاوران در دوره اشکانیان و ساسانیان سرمشق شوالیههای اروپایی قرار گرفت.
گزنفون، تاریخنگار یونانی با ایرانیانی روبهرو شده بود که دستهایشان را در پوستهای ضخیم و قابهایی نگه میداشتند. نمونههایی از دستکشهای زینتی در موزه ایران باستان نگهداری میشود.
ایرانیان از دیرباز کلاههای گوناگونی میپوشیدند که نشاندهنده موقعیت اجتماعی آنان بود. کلاه پاپها و حتی تاج برخی از پادشاهان قدیم اروپا، برگرفته از کلاه و تاج پادشاهان ایران است.
پوشیدن چکمههای چرمی از زمان هخامنشیان مرسوم بود و حتی ژوستینین، امپراتور روم شرقی، چکمههای ایرانی میپوشید.
هنوز هم شال ایرانی در زبان انگلیسی به همین نام خوانده میشود (Shawl) و نوع مردانه و زنانه آن هر دو نوآوری ایرانی هستند.
بر دیوار کلیسای سنت اپالینار در شهر راون ایتالیا طرحی از سه مغ زردشتی که برای شست و شو و معطر کردن عیسی مسیح(ع) دعوت شده بودند، نقش بسته است.
همه این شواهد، هویت اصیل، ایده آل و بی نظیر پوشش ایرانی را در تاریخ جهان مینمایاند. اما پرسش اینجاست که با این همه سابقه درخشان فرهنگی، چرا دختر ایرانی امروز، احساس بی هویتی میکند و دچار یک ایدئولوژی بی بند و باری میگردد، تا جایی که خود را همچون عروسکهای غربی بزک کرده و با هزار توجیه نابخردانه در معرض نمایش عمومی میگذارد. مگر ما چه کم داریم که فرزندان ما الگوهای غربی را میپذیرند و دنباله روی مانکنهای بی بندوبار غربی رفتهاند. مگر نه این است که جوامع غربی تا آنجا به راه انحطاط رفتهاند که معیارها و ارزشهایشان از اصالت اخلاق و انسانیت به قساوت امیال شهوانی و اغراض پست نفسانی رسیده است.
چرا برای دختر امروز ایران، ارزشها رنگ میبازد، همیشه یادمان باشد که این دختران و پسران از غرب نیامدهاند، آنها مردان مریخی و زنان ونوسی نیستند، آنها فرزندان ایران هستند، همان خواهران و برادران ما. برای آنها چه کرده ایم و آنها را به چه راهی کشانده ایم. رفتار جوانان امروز ما، یک واکنش اجتماعی ست به عملکرد دست اندرکاران فرهنگی ما در این سالها. جملهای میدیدم از بیانات رهبر معظم انقلاب که در سالهای اوایل انقلاب فرموده بودند: «بازگشت به فرهنگ منحط غرب محال و محکوم است.»
ایشان همواره در بیاناتشان، نگران اوضاع فرهنگی کشور بودهاند و نسبت به برخی سیاست گذاریها و حرکتهای دست اندرکاران امور فرهنگی و نتایج عملکرد آنها ابراز نارضایتی نمودهاند.حضرت آیت الله خامنهای همواره این تفکر غرب را که معتقد است، زن برای حضور و فعالیت در جامعه نباید حجاب داشته باشد، مطلقا مردود دانسته و با طرح این پرسش میفرمایند:
... سوال من این است که با برداشتن چادر در کشور ما زنهای (پیش از انقلاب ) تا چهاندازه در فعالیتهای اجتماعی شرکت کردند؟ مگر در دوران رضاخان و پسرش، فرصتی داده شد، تا زنهای ما در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند.
زنهای ایرانی زمانی وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دستهای توانای خود متحول کردند و مردهای این کشور را به دنبال خود به میدان مبارزه کشیدند، که چادر سرشان کردند.»
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز در خصوص حجاب و شأن زن در صحیفه نور ج5 چنین میفرماید:
... در اسلام زن باید حجاب داشته باشد... ما نمىتوانیم و اسلام نمىخواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مىخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمىدهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند.
اما اسلام در مورد فلسفه پوشش چه مطالبی را مطرح میکند.
شهید مطهری در کتاب مسأله حجاب در این باره میگوید:... فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او...
حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهای جنسی به هم میآمیزد، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
با این تفاسیر آیا این مساله آنقدر حائز اهمیت نیست که نسبت به اصلاح برخی قوانین و سیاستهای فرهنگی عزم جدی داشته باشیم. به نظر میرسد قوای سه گانه ما باید با تعامل با یکدیگر هر چه زودتر نسبت به اصلاح وضعیت آشفته فرهنگی کشور تصمیمات عملی و جدی بگیرند.
عواملی چون بی بند و باری، فقر و بیکاری، سن ازدواج را روز به روز برای فرزندان ما بالاتر میبرد. من معتقدم اگر قرار باشد یک روز بیاییم و روی دیوارها بنویسیم، ویدئو مخرب تر است یا بمب اتم و 5 سال بعد در همه جای ایران اسلامی ویدئو کلوپ راه بیاندازیم، معلوم است که کار اصولی نکرده ایم. امروز هم با مسأله ماهواره همان مشکل را داریم.
به جای محکوم کردن و منع کردن جوانان در این دنیای رسانه آزاد که اطلاعات از در و دیوار میریزد، باید به پرورش فکری جوانان بپردازیم و آنها را در برابر این هجوم واکسینه نماییم. جوان ما باید بداند رفتن به چه راهی چه نتایجی را برایش در پی دارد. تکلیف جوانان و نوجوانان این مملکت باید روشن باشد نباید بدون برنامه ومقطعی عمل کرد.اگر قرار باشد که در خیابان ها، با مدلهای عجیب و غریب غربی، برخورد گردد، باید پیش از آن مدلهای اسلامی ایرانی را تعریف و ترویج کرد. اگر مدل موی فلان، اسلامی ایرانی نیست، پس مدل موی اسلامی ایرانی چیست؟
اسلام دین زندگی است، با تمام جزئیاتش. اولین مسأله در این امر ارائه تعاریف و مصادیق است. یعنی اصل تعریف و مصداق آن، مجری آن، و مرجع نظارت بر آن باید معین گردد. اکثر متولیان امور فرهنگی در طول این سالها تنها به نظریه پردازی در این باره بسنده کردهاند، اما به نظر میرسد جریانها و حرکتهای فرهنگی جامعه ایرانی، با قوهای نیرومند تر از سیاست گذاریهای دولتهای مختلف و مجریان آن به پیش میرود.
در این میان آموزش و پرورش و آموزش عالی در کتابهای آموزشی و واحدهای درسی خود بهاندازه لازم برنامه ریزی نداشتهاند. از مباحثی مربوط به آموزش آداب صحیح معاشرت در مقاطع ابتدایی گرفته تا فرهنگ شناسی ایرانی اسلامی در سطح عالی باید کتب و واحدهای درسی جامع و کاملی تدوین شود و نسبت به آموزش آن جدیتی خاص لحاظ گردد.
ما باید نسبت به رفتار فرهنگی اجتماع خود بسیار حساس و هوشیار باشیم جامعه جوان ما تشنه آموختن و امتحان کردن است، نباید اجازه دهیم تا محصولات غربی، خوراک جوانان ما و جوانان ما، خوراک محصولات غربی گردند. برای مثال در حال حاضر تعریف، یا بهتر است بگوییم، مصداق معقول و حساب شدهای در مورد چگونگی پوشش در میان جوانان ما وجود ندارد. اگر بدانیم و بپذیریم که پوشش مردمان یک سرزمین میتواند بیانگر فرهنگ و تمدن آن سرزمین و جزء افتخارات ملی آن ملت محسوب گردد، چطور میتوان نسبت به این مسأله مهم بی تفاوت بود. امروز در جامعه ما وضعیت پوشش به طور جدی از هم گسیخته و بی بند و بار است.
همه ما به آزادی انسانها ایمان داریم و به حقوق اجتماعی و شهروندی معتقدیم.اما اگر شهروندی، با نوع پوشش خود، بر بدنه تعریف شده فرهنگی اجتماعی جامعه ما، آسیب برساند، حتی اگر مطلوب نظر وی بوده و برایش تعریف شده باشد، حق ندارد به طور آزادانه از آن پوشش استفاده نماید، زیرا در اینجا مسألهای بزرگتر و مهم تر از آزادی فردی مورد تجاوز و تهدید قرار میگیرد و آن آزادی اجتماعی است. اجتماع که نباید متأثر از فرد یا متأثر از یک بنگاه تبلیغاتی یا یک گروه اقلیت باشد. اجتماع ما باید به اجماع، تعاریف و مصادیق معقول و معروف خود را بر اساس فرهنگ، آداب و شریعت ما تبیین و از طریق ضابطین امر ابلاغ نماید. جریان و بلوغ فرهنگ اجتماعی، یک پروسه تاریخی عقیدتی است.
اصولا، زن ایرانی در تاریخ، هرگز نخواسته و نپذیرفته است، که بدن خود را در انذار عمومی نیمه عریان کند، یا لباسهایی آنقدر تنگ بپوشد کهاندام او نمایان و در چشم باشد. از نظر زن ایرانی، این کار، نوعی خود فروشی است. در فلسفه پوشش ایرانی، اصل، بر حیا، مصونیت، حفظ و مراقبت از زیبایی ست. اما در فلسفه پوشش غربی اصل بر بی قیدی، تظاهر، فریب و خود فروشی است. نوعی آزادی کاذب سیاستمدارانه برای استعمار فکری زنان.
خیلی از جوانان ما به دلیل بی اطلاعی از چگونگی پوشش اصیل ایرانی و نبود تعریف و اجرای مدرن این نوع پوشش در جامعه مبادرت به استفاده از پوششهای غربی نمودهاند. با این تفاسیر اگر در جامعه ایرانی اسلامی ما برخی به این نتیجه رسیدهاند که باید خود را نیمه عریان کنند یا لباسهای بسیار تنگ غربی بپوشند، باید دید که این مسأله از کجا نشأت گرفته است
مرحوم دکتر علی شریعتی گوید:... تجربه نشان میدهد که به عنوان اینکه دین فلان چیز را میگوید، نمیشود حجاب را بر زن تحمیل کرد، و عبادت را بر پسر تحمیل کرد، مگر اینکه یک آگاهی انسانی پیدا کند، و اینها نماینده یک طرز فکر باشد.
... شما طرز فکر بچهها را عوض کنید، آنها خودشان پوشش را انتخاب خواهند کرد ؛ شما نمیخواهد مدلش را بدوزید و تنش کنید ! او خودش انتخاب میکند. شما را بطه عاشقانه بین او و این عالم وجود برقرار کنید ؛ او خودش به نماز میایستد. هی به زور بیدارش نکنید!
باید به نقد عملکردها و سیاستها پرداخت و برای فرهنگ سازی و یا احیای فرهنگی جامعه ایرانی اسلامی اقدام سریع و جدی نمود. مسأله پوشش تنها، یکی از مسائل فرهنگی ماست. مفهوم فرهنگ گستره کلانی را در بر میگیرد، اما نمایندگان فرهنگی ما چه کسانی هستند و ایده آلهای فرهنگی ما چیست ؟ چطور باید به سمت آنها حرکت کرد و از چه کسانی باید کمک خواست؟ با این تفاسیر، من میگویم باید بیشتر برای جوانانمان وقت بگذاریم، بیشتر، بیشتر، بیشتر...
حسین ترقی
نظرات بینندگان:
>>> با اینکه با بی بند وباری مخالف هستم اما اطمینان دارم که تنها راه باقیمانده جهت نجات جامعه آنست که بگذارند هر کس در پوششش ازاد باشد باور کنید این حالت جامعه ما که معلوم نیست حجاب هست یا نیست بدترین حالت ممکن می باشد.وضعیت اجتماعی ما ومخصوصا کسانی که قرار است تربیت کننده نسل بعدی باشند اصلاً قابل توجیه نمی باشد.
>>> این عکسه که چیزیش نیست
بابا این که خوبه بیچاره.
بیا شیراز بهت نشون بدم تیپ یعنی چی
>>> لباسهای زنان ایرانی، از جنس بسیار مرغوب، کار شده و با رنگهای بسیار شاد تهیه میشده و تا مچ دست و پاها را میپوشانده.
الان رنگ شاد ما شده سیاه بعد از دخترا انتظار داریم چادر سر کنن
البته مانتوها هم اکثرا سیاهند
>>> بسیار مطلب خوبی بود ، ممکن است عده ای برای برداشتن خود باز هم بی بند و باری را به مسایل سیاسی ربط دهند اما کار بد ،بد است وقابل نوجیه نیست
یکی از دغدغه های پسران برای ازدواج پیدا کردن دختری است که بتواند مادر خوبی برای فرزندانش باشد . نه دختری که حتی برای شخصیت خود ارزش قایل نیست
>>> جمع کنید بساتتونو دیگه گندیم هست که خودتان بالا نیاورده باشید؟این دخترا از شما پاکترن به خدا
>>> این روزا همه حرفای خوبی زنند . ولی فقط حرف ...
>>> باز یکی رفت رو منبر؟!! بسته دیگه!
>>> میدونین چرا بهتر به تاریخ نگاه کنیم
سال 57 افراد 10ساله
تا سال 67 کمیته بسیج بگیر و ببند جوانا خسته از اجبار افراطی
تاسال 77 پدر و مادر 30 ساله گریزان از بلایی که سر خودشون صاحب کودکی 10 ساله
سال 87 پدر مادری و فرزندانی گریزان از اجبارهای سال 57
نه دیگه نه منم نمیخوام فرزندم مثل من باشه تو سری خور دین و دیانت
>>> این مملکت دیگر مملکت امام زمان نیست و این قدر دعای فرج آقا امام زمان را نخوانید.(سبحه بر کف توبه بر لب دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می آید زاستغفار ما)
>>> کاربر محترم اقایی که بتونه بابای خوبی باشه یافت نمیشه اونوقت میره دنبال مادر خوب؟خودشون از همه بدتر.به استثنای بعضی ها
>>> تمام این مشکلات ناشی از آن است که از اول در موردحجاب به جای فرهنگ سازی گفتیم " یا روسری یا توسری " یعنی به جای آنکه به زن محجبه احترام بگذاریم او را توسری خور معرفی نمودیمو به همین لحاظ یک دختر جوان نمی پذیرد تو سری خور شده باشد
>>> هستند میان مردان وزنان که جایگاه انسانی را فراموش کرده و خود را تبدیل به کالا نموده اند.این رفتار صرفا مختص خانمها نیست!بعضی از آقایان هم با پوشیدن لباسهای زننده وجلف موجب تعجب دیگران میشوند.
>>> مطلب خوبی را بیان کردی ای کاش مردمی که دختران خود را با این وضع به کوچه وبازار می فرستند کمی فکر کنند چرا فرزندانشان را با دستهای خود فدا می کنند . ترا به خاطر حرمت امام رضا وشهدای گرانقدر این سرزمین بیایید حجابتان را رعایت کنید تا خداوند رحمتش را برای شما نازل کند .
>>> من با بی بند و باری و بی حجابی مخالفم ولی علی رغم مخالفتم حتی خانم خودم را که قبلا چادر استفاده میکرد نتونستم بر حفظ پوشش چادر الزام کنم ، حتما می پرسید چرا ؟ من جوابش را ساده یافتم و آن اینکه با زور هیچگاه به مصونیت اجتماعی و فرهنگی نخواهیم رسید . به قول سهراب سپهری : چشمها را باید شست جور دیگر باید دید . پاینده باشید
>>> بنظر شما وقتی کسی دوست ندارد راه درست را برود چکار باید کرد؟ 1- به ارامی برخورد کرد-2 به زور متوسل شد
بنظرم باید راه درست را به او نشان داد هرچه برخورد شدید تر باشد بنظر بدتر است باید همه با هم این معضل را حل کنند .الان آرا یشگاههای فعال در ایران همه کار میکنند باید جلوی برخی از کارها را از طریق وزارت بهداشت به اینها ابلاغ و ممانعت نمود .
آای اگر یک بچه پسر 10 ساله برود آریشگاه مردانه وبگوئید ریش مرا با تیغ بزن آیا آریشگاه هیچین کاری میکند؟ جواب خیر ولی اگر یک دختر 14یا 15 ساله برود آریشگاه زنانه هر کاری بگوید بخاطر پول برای او انجام میدهند پس ابتدا باید یکسری مسائل از پایه شروع شود و کم کم مسائل پیگیری شود . باید در مرحل اول شرایط سن نیز در نظر گرفته شود بنظر دستورالعمل محکم و قانونی لازم است مرحله بعدی تولید کنندگان لباس ها تنگ و کوتاه وبا اشکال عجیب و غریب است. که این هم جای پیگیری دارد شما الان بروید یک خرید کنید مانتوی مناسب نیست چون بازار نمی طلبد.
>>> به نظر من تنها در یک صورت میتوان حجاب را گسترش داد که به جوانان و دختران آگاهی لازم داده شود تا با جبر و زور بلکه باید این جوانان از کودکی راه درست اندیشیدن را بیاموزند و بتوانند مسائل مختلف را تحلیل کنند و به نتیجه خوبی برسند با امر و نهی کردن چیزی درست نمیشود بلکه جوانان بلاتکلیف میمانند چرا که اگر حجاب را قبول کنند دیگر در جامعه الان ما کسی آن را ارزش نمیداند چون حتی پسرها و دخترها بیبندباری را نوعی کلاس و افتخار میدانند و غیر از آن را بدفرهنگی، زیرا از کودکی خوب اندیشیدن را نیاموختهاند. فاطمه خلیلی
>>> چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند تقصیر ما در این وضعیت چقدر است ؟
>>> آفرین به شما از خانمها بیشتر در مورد لوازم آرایش میدانید. به نظر بنده انسان باید نگاه خودشو پالایش بده که با یک نگاه تمام جزئیات صورت یک خانوم رو آنالیز نکنه بعدش از مردم ایراد بگیره!!!
>>> تابناک جان اگه نظر منو بخوای و سانسورش نکنی باید بگم اوج بدحجابی بعد از انتخابات سال گذشته شروع شده میدون چرا بخاطر لجبازی بخاطر اینکه جوانی که در اوج انرژی هست و با دنیای بیرون آشنا وقتی حق خودش در انتخاب را از دست بدهد دیگر برایش همه چیز حتی دین بی ارزش میشودچون دینی که دروغ رابد میداند سیاست دروغ را هم بد میداند و وقتی جوان امروزی سرخورده شده دیگر ولنگار میشود
اما در زمان انتخاب خاتمی که یادتان هست شور و شعف جوانان و جامعه را فرا گرفت چون میدیدند که خواست و انتخابشان انتخاب شده این ناهنجاریها همه و همه حتی بداخلاقی ها عصبانیت ها و... حتی اختلافات درون خیلی خانواده ها بر سر همین موضوع پیش آمد و سرانجام این راه اگر بهمین صورت باشد عاقبت خوشی ندارد
بنظر تو جوانی که تا کنون بر ادعای بزرگترها خود به یکباره در یک مناظره میشنود که سی سال از مقام .... دزد بوده اند و.... میخواهید زیر همه داشته ها و اعتقادات نزند و ...
>>> این مسایل در حکومت کدام ریاست جمهوری بیشتر شده؟
>>> من با نظر اول موافقم ، با اینکه خودم محجبه هستم با حجاب اجباری مخالفم نتیجش هم داریم میبینیم که جواب نداده و همه را عقده ای کرده.
>>> اینها دست آوردهای انقلاب هستند
>>> اگه بیشتر به حرفای شریعتی دقت کنیم مشکلات دین و سیاست هم کمتر میشه ! این رو باید بدانیم که خیلی ها به حجاب اعتقادی ندارند ، ولی دلیل بر بد بودن آنها نیست ، مهم درون ماست ، حالا تو حجاب کامل داشته باش ولی... آخه به زور که نمیشه تو یه دوره چادرو برداشت و تو یه دوره دیگه گذاشت! به خدا بیشتر عقده های درونی هست. مالزی رو ببینید؛ اونا همه بی دین هستند و کافر!اگه از اول اجبار نبود الان وضعیت دخترا و زنان جامعه به جایی نمی رسید که در خفا 4 تا کارو انجام بدن آخرشم که میدونید!
>>> آفرین.حرف دل ما رو زدی.کاش یه نفر میومد می گفت که آزادی معنیش این نیست هر کس هر کار خواست بکنه.اگه به نظر بعضیا آزادی این کارهاست من محدودیت رو ترجیح می دم.
>>> به شما نویسنده محترم ربطی نداره که مردم چی می پوشن ناراحتی ؟ جلوی زن خوتو بگیر بسه برای بقیه نسخه نپیج، اگه بازم خیلی اذیت میشی چشم بسه را برو تو خیابون !
>>> آیا تا بحال از خود پرسیده اید، که چرا با گذشت 31 سال از انقلاب، سال به سال بی حجابی بیشتر میشود؟
جواب: هر چه به فنر زور وارد کنی عکس العملش بیشتر میشود.
چو در تاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور
کار فرهنگی اصلا صورت نگرفته و فقط ظاهر کارهای فرهنگی را با کنفرانسهای پر هزینه حفظ کرده ایم.
>>> راه حل آزادی کامل در پوشش است.تنها کشور دنیا هستیم با حجاب اجباری.اینم نتیجش.
>>> اگه شما بیکاری رو حل کردید خیلی از این مسائل حلمیشه، ثانبا بنظر من دو تا واتیکان (قم و مشهد) تو این کشور ایجاد کنن بعد پوشش رو تو سایر استان ها به زفراندوم بگذارن، چطور تو دنیا به عقاید مسلمان ها احترام میگذارن و بزور کسی رو مجبور به پوشش خاصی نمی کنن اما ما تافته جدا بافته از همه دنیاییم!
>>> اگه از لحاظ دینی بحث کنیم می شود گفت حجاب دولتی جواب نمی دهد عربستان به زور سر دخترهایش چادر می گذارد یا مصرومالزی به زور چادر از دختران بر می دارد متاسفانه مسولین رو ح لطیف دین را مخدوش کرده اند وباور مردم نسبت به دین کم شده به وقتی اصل قضیه را باور نداشته باشید بنابراین فرعیات دیگر الله اکبر باید مردم را آزاد بگذارند هرکسی هر طور دوست دارد در مورد حجاب رفتار کند وگرنه بی خود هزینه کردن است
>>> افراط و تفریط هر دو بد است.مقاله خوبی است.هر جامعه برای پوشش خود نیز باید قانون داشته باشد.و به موازات اعمال قانون صدها برابر کار فرهنگی نیاز است.در امریکا نیز شما نمی توانید با لباس لب دریا وسط شهر قدم بزنید .اینکار جریمه دارد و پلیس دستگیر می کند.حتی در بعضی از کشورهای کمونیست نیز تا حدودی پوشش را تعریف کرده اند.به هر ترتیب کنترل غرایض(غرایز) جوانان به طریق علمی و صحیح به عهده اساتید دانشگاها و علمای بزرگ حوزه و دولت و مجلس و قوه قضاییه است.فراموش نکنید غریضه جنسی سومین نیاز انسان بعد از خوردن و آشامیدن است.آیا راه کاری دارید؟ از بابل
>>> سلام من پوریا هستم از ساری ، به نظر من نباید با زور به مردم جامعه کار درست را نشون بدیم . من معتقدم با فرهنگ سازی درست میشه این مشکل وحل کرد .
ما باید متوجه باشیم که این کار ساده ایی نیست و نیاز به برنامه ریزی و تفکر دقیقی داره ، ما باید قبول کنیم که راه کار های قبلی به بن بست رسیده و دیگه ارزشی نداره. ما الان داریم تو جامعه ای زندگی میکنیم که بخاطر بعضی مسائل مردم تقریبا از دین فراری شده اند و این دین گریزی تقصیر یه مشت افراد سود جو ه که کار ها و نظرلت خود را به اسم اسلام تمام می کنند و مردم را از اسلام ناب محمدی (الهم صل علی محمد و آل محمد) دور کرده که باعث گمراهی جامعه میشه .
>>> مشکل مملکت ما اعتیاد جوانان به مواد مخدر است که عامل همه بی بند و باری ها و فساد و جنایت در کشور است . اعتیاد هم نتیجه بی کاری جوانان می باشد . اگر مشکل مواد مخدر حل شود 70 در صد مشکلات حل خواهد شد .پشت سر اغلب این بی حجابی ها مواد مخدر نهفته است . چرا برخورد قاطع نمی شود . چرا جوانان به خود اجازه می دهند در پارک های عمومی مواد مخدر مصرف کنند . راه حل هم شناسائی عوامل توزیع کننده و مصرف کننده مواد می باشد و در درجه دوم برخورد قاطع با آنها می باشد . انتقال این افراد به مناطق بد آب و هوا و در دسترس نبودن مواد مخدر برای آنها می باشد .
>>> سلام آقای حسین ترقی
سلام تابناک
بنویسید و منتشر کنید. دراین وانفسای شهر کوران... پادشاهی تان مبارک
بنویسید و هر کجا که احساس میکنید این تیغ نمی برد از اسلام، شهدا، احادیث سیره این بزرگوار و خاطرات آن عزیز دوست داشتنی مایه بگذارید بقیه گفته ها و توصیه هایی که خودتان هم مسلکان و هم جناحی ها مسئولشان هستند بماند برای زمان ظهور آقا. چند سالی هم هست که به لطف رانت های مختلف به داخل عرصه فرهنگ چپانده شدید و یاد گرفتید چارلی چاپلین، اسپنسر جانسون، فلیمینگ و ادیسون و دیگران غربی هم بیاناتی داشته اند که گاه، حتی از ده جملۀ پشت سر همش هم می شود بدون سانسور استفاده کرد؛ کافی است ادعای گوینده را ثابت کند.
چند باری برایتان نظر گذاشتم و از تفکرات خودخواهانه تان درباره دفاع مقدس گفتم که چگونه حس هم زاد پنداری جوانان ایرانی را با قهرمانان دفاع مقدس دود هوا کردید وقتی دایره شهدا و ایثار گران را هر چه بیشتر تنگ و تاریک نمودید. اما خبری از چاپ مطلبم نشد و این بار هم مطمئنم...
اگر موقعش بود برایتان می گفتم که از چهل روزگی تا چهارده سالگی در مرزهای جنوب کنار پدر، که ارتشی داوطلب جنگ با صدام بود ماندیم تا دزفول نام پایتخت مقاومت را با افتخار بپذیرد. البته خیالتان راحت باشد که پدر نیز وقتی ایثارگر تشخیص داده شد که که دانشگاه و خدمت سربازی تمام شده و دولت هم جز از برادران و خواهرانی شبیه شما، کسی را برای استخدام خودی نمی داند. پس بدانید پاک پاکم و دینم را به میهن پرداخته ام.
راستی از سر مرافقت نیز بدانید که روزگاری هم همکار بوده ایم. زمانی هم - در اصل - به جرم اطلاع رسانی، اما قانونا به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و ... سر از اوین درآوردم. ولی پس از آزادی و تبرئه شدن به جای لولیدن به دامان دایگان عزیزتر از مادری که آن سوی آبها آغوش باز کرده بودند خفقان گرفتن،عزلت نشینی ومحرومیت وطن را ترجیح دادم.
بگذریم...
گزارش "دختران خیابان، دختران خانه؛ دختران ما" که خواندم نتوانستم خاموشی یی که معتقدم امروز، اکثریتمان را فرا گرفته است، تاب بیاورم که اینچنین ناشیانه و بی مقدمه دختران وطنم را به باد انتقاد گرفته است.
بگویید... بگویید و در گزارش های تلویزیونی و مطبوعاتی پس از چند جمله جهت دار، از دختران بپرسید که چرا می خواهند اینچنین سخیف، شبیه دلقک ها در خیابان ظاهر شوند؟؟؟ بعد هم بیکاری وسن ازواج و ماهواره را مقصر بدانید و گزارشی تمام کنید که حق التحریری بگیرید. اما... پرسش اینجاست که اگر ماجرا آن بود و دلایل، اینها که گفتید، دیگر چرا منتشرش کردید که پیش از این صدها بار منتشر شده است و آبی هم از آب تکان نخورده است...
اما اگر مصلحت اندیشی و ترس از سانسور متن را کنار بگذاریم باید گفت دختران ما امروز اینگونه آرایش می کنند چون هرگز نتوانستند خود را بی آلایش در جامعه نشان دهند. شنیده ایم که زنان اروپایی حتی در میهمانی ها اینگونه که زنان ما در خیابان آرایش می کنند خود را بزک نمی کنند... چرا؟؟؟ واقعا چرا؟؟؟ چون زنان ما مریضند و زنان آنها سالم و کامل؟ نه عزیزان! مسئله اینجاست که آن ها به جرم جلب توجه به آحاد جامعه مجرم، خطاکار، زنازاده، عوامل غربی، فریب خوردگان داخلی، هم سفره گان شیطان، بی بندوبار، بزه کار و... لقب نمی گیرند. عناصر فرهنگی توضیح دهند وقتی یک علاقه پاک – فرض کنیم واقعا پاک – طبق قوانین کشور ما رابطه نا مشروع محسوب می شود، از دختری که به این خاطر از بازداشتگاه نسوان پلیس امنیت (لطفا به نامی که ذکر شد نگاهی دوباره بیاندازید) سر در می آورد – پس از آزادی- چه انتظاری دارید؟
اگر - به قول سعدی – در عنفوان جوانی، چنان که افتد و دانی چند دختر نوزده – بیست ساله در یکی از کلاس های دانشگاه، با صدای بلند خندیدند و رئیس حراست شنید یا فلان عضو بسیج دانشجویی از هفت سوراخ خنده شان را دید... به نظرتان جز معجزه خداوند رحمان به چیز دیگری هم می توان امیدوار بودتا آن قضیه هم سفره گی شیطان، بی بند.باری، بزه کاری و انچه قبلا گفته شد تعبیر نگردد؟
آیا چون عده ای بی بند و بار چشم چران در خیابانند زنان ایرانی باید رعایت حالشان را بکنند؟ جل الخالق! پس پول نفت، عوارض، مالیات، سود شرکت های دولتی، معادن ملی و... خرج چه چیز مهمتری می شود؟آخر مگر آنهمه نیرو، تجهیزات، امکانات و تکنولوژی های مختلف ارزان و گران که چند وقت پیش دیدیم مال نیروی انتظامی نبود؟ پس دیگر چرا باید تاوان مزاحمت عده ای بی مقدار در میادین و معابر اصلی زنان بپردازند؟ اگر از ترس نا اهلان باید روسری ها را سفت تر کرد و هر کس مسئول امنیت خودش است، دیگر چرا پول بی زبان رامی دهید و مرسدس بنز را زیر پای پلیسی می اندازید که در حفظ امنیت نوامیس جامعه قرار نیست مسئول باشد.
قبول کنید که وقتی از میان انبوه دستفروشان، پیاده روهای کثیف و پر از آشغال و بوی تعفن، جوانان بیکار، اسفالت تکه پاره خیابان که ماشین ها - ی بی کیفتی که اتفاقا به ده برابرقیمت جهانی که از پس انداز دستمزد های ناچیز خریداری شده اند - روی آن اوراق می شوند هیچ مامور و مومنی حتی خم به ابرو نمی آورد؛ وقتی در برابر گران فروشی و گوشت کیلویی بیست هزار تومانی یا مواد فروشان تابلو و – خیلی – آشکار میادین اصلی تهران و معتادان خطرناک در تمام کوچه های شهر،،، ناگهان فریاد وامصیبتا و وا اسلامای مسئولان موارد بالا در می آید و رادیو، تلویزیون و مطبوعاترا فرا می گیرد و از طرفی هم حرص مردمی که اتفاقا و از قضای روزگار، خواهر، مادر هم دانشگاهی، هم محلی یا همسایه مان هستند در می آید ولی چون حق اعتراض یا امید رسیدگی ندارند و از آن بدتر رسانه ها هم گویای دردشان نیستند و اگر هم باشند کسی از آنها حسابی نمی برد؛ اعتراض را به قول شروع گزارشتان در <<صورت، یک شال حریر روی سر یا پشت سر، موهای دکلره سفیدِ سفید، مثل موهای مادربزرگ، مواد شیمیایی روی سر دخترک، صورتی که مثل نقاشیهای معروف ونگوگ که رنگ برجسته است رنگ آمیزی شده است از کرم پودر و پنکک و سایه و رژگونه و ریمل گرفته تا رژلب صورتی و برق لب و خط چشم و فرمژه و هزار و یک قلم رنگ و لعاب دیگر...>> باید جست
اما متاسفانه – یا هر چیز دیگر– چشم دلسوزان، جوراب نازک و ماتیک پررنگ یا مدل مانتو و بوی ادکلن زنانه را خیلی زودتر از فقر، بیکاری، بی نظمی، بی عدالتی، بی فکری، بی تدبیری و هزار واژه تکراری دیگر می بیند که دیگر خسته کننده شده اند.
چشم هایمان دیگر وقتی منکری را می بیند بجای رد شدن، روی آن قفل می کنند البته به شرطی که رنگ مو، ناخن، ماتیک یا مدل عینک آفتابی یک خانم باشد وگرنه موتوری های داخل پیاده رو؛ دستفروش ها، خودروهایی که دوبله ایستاده اند و ترافیک راه انداخته اند، صف های دراز و طولانی اتوبوس یا آشوویتس جدیدی به نام متروی تهران که مهم نیستند.
آنهایی که راه چاره مقابله با ابد حجابی را نمی دانند بدانند تا روزی که عامدانه و جهت دار، مرزهای روابط اجتماعی میان دختران و پسران را تعریف نکرده اند و نپذیرفته اند از میان همین جوانان روابط پاک و سالمی برمی خیزد و زندگی ساز می شود نمی توانند راه حلی برای معزل بدحجابی بیابند.
روابط میان نوجوانان و جوانان را نمی شود حذف کرد ولی می شود هدایتش کرد. فکر عوض کردن ماهیت روابط را هم از سر به در کنید که از لحظه شروع، پروژه ای محکوم به شکست خواهد بود منظورم این است که فقط می توانید برای مبارک بودن این اتفاق (روابط مذکور) تلاش کنید وگرنه در اصل افتادن اتفاق من و شما دخالتی نداریم که انتظار یا ادعای اثرگذاری داشته باشیم.
اگر هم شیطنتهای دوران جوانی، نیاز به نشاط، گرایش به جنس دیگر، دوست داشتن و مسائلی از این قبیل را به هر دلیل بد می دانید که هیچ. مثل این سی سال اخیر با چهل هزار سال تاریخ بشر مبارزه کنید بلکه آینده از آن شما باشد. مثل سازمان سنجش که هر سال برای همه یک میلیون و اندی شرکت کننده اش آرزوی موفقیت می کند من هم برایتان آرزوی موفقیت دارم.
راستی....... یادش به خیر زمانی که خیلی از آن دور نشده ایم... وقتی که مسئولان اصلاح طلب نهادهای فرهنگی نوجوانان را در میز گردهای نشریات نوجوانان می دیدیم در حالی که با نوجوانان به گفتگوهای چالشی می نشستند و درباره سابقه، نوع تفکر و عملکردشان جواب پس می دادند.