سفر
یکروزه رئیس جمهور به استان اصفهان با حاشیه هایی همراه بود که بیش از همه
نشان از عشق وعلاقه جوانان، روحانیون و همه مردم این خطه به دکتر احمدی
نژاد داشت. حاشیه نگاری زیر روایت بخشی از حماسه حضور علاقمندان به اوست: نزدیکای
جایگاه بودیم که ناگهان دیدم یک جوانی با دوستش به همراه یک بنر بزرگ و یک
عکس از دکتر احمدینژاد و شهید بهشتی به سمت خودروی دکتر دوید... وقتی
دکتر رفت، دیدم نفسنفسزنان روی زمین افتاد. با کمک دوستش به سختی بلند
شد. کنارش رفتم و پرسیدم چی شده؟ گفت: دکتر بنر و عکس من را دید و بغض خاصی
در گلویش احساس کردم. گفتم
چرا نوشتی امروز احمدینژاد بوی بهشتی میدهد؟ نفس عمیقی کشید و گفت: وقتی
در یک جامعه دینی و ارزشی فضای تهمت و تخریب به وجود میآید، کار برای ولی
حق و امام جامعه سخت میشود. شهید بهشتی هم همینجور بود. مگر حضرت
امام(ره) نمیدانستند که ایشان گناهی ندارند و به ناحق مورد هجمه هستند؟!
میدانستند، ولی اولین سخن ایشان در دفاع از شهید بهشتی بعد از شهادت ایشان
بوده است. چرا؟ چون جریان نفاق و برخی خواص بیبصیرت طرفدار حق با خلق
فضای تهمت و دروغ کار را برای امام حق سخت کردند. آن
جوان بعد به قیس بن سعد، استاندار امام علی(ع) در مصر اشاره کرد که به
خاطر همین جوسازیها و فضای دروغ و تهمت، مولا علی(ع) برخلاف میل باطنی
خویش و با علم به کاردانی و لیاقت وی، مجبور به عزل او میشوند. آن جوان
حتی به وقایع صدراسلام اشاره کرد و گفت: این جریان در زمان پیامبر
اسلام(ص) کاری کرد که پس از توصیف امیر المومنین(ع) در جنگ خندق، حضرت
محمد(ص) تا مدتها هیچ سخنی در باب فضیلت امام علی(ع) نتوانستند بگویند و
حتی کار به جایی رسید که پیامبر اسلام(ص) در روز غدیر، ملاحظه این جریان
نفاق و این خواص مدعی ولایتمداری، دغدغه ابلاغ امر خدا را دارد و حتی خدا
آیه نازل میکند: والله یعصمک منالناس. امروز
هم همین گونه است و به نظر من حمایت و نگاه رهبری به دولت دهم فرقی با
دولت نهم نکرده است. حضرت آقا در آخرین دیدار خود با دولت دهم که کارنامه
هشت ساله دولت احمدینژاد برای آیندگان است، عملکرد دولتهای نهم و دهم را،
برجسته کردن ارزشهای انقلاب مینامند و حتی برای این سخن خود 3 قید
«خوشبختانه کاملاً برجسته» به کار میبرند. آیا این حرفها و تهمتهای
امروز را میتوان با حرفهای آقا جمع کرد یا نعوذ بالله رهبری از اوضاع
کشور و رویکرد دولت بیاطلاع هستند؟! از او پرسیدم چرا نوشتی شهید احمدینژاد؟ آهی کشید و گفت: منظورم از شهید، شهادت فیزیکی و جسمی نیست، بلکه ترور شخصیتی دکتر است. شما
میبینید که چگونه بر ضد ایشان هجمه میکنند. تلاش میکنند تا ارزشهای
دکتر را به ضدارزش تبدیل کنند. واقعاً عجیب است. کسانی که برای ولایت و
انقلاب تا به حال قدمی برنداشتهاند و فقط حرف میزنند، میگویند
احمدینژاد با ولایت مشکل دارد! احمدینژاد استکبارستیز نیست، احمدینژاد
از مردم دور شده است. البته
حق احمدینژاد کمتر از شهادت نیست و مطمئناً آرزوی دکتر هم همین است.
شهادت یعنی عاقبت به خیری و بالاترین اجر مجاهدت در راه خدا، همین است.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد شهید بهشتی میفرمایند که شهادت ایشان در
برابر مظلومیت وی ناچیز است. من شهید بهشتی و دوران ایشان را ندیدم، ولی
امروز به خوبی متوجه میشوم!! به
ساعتم نگاه کردم، زمان خیلی زود گذشته بود و دکتر در میدان امام خمینی(ره)
و در جمع مردم بود، ولی دلم نیامد که دلیل طراحی بنری که حاوی تصاویر دکتر
احمدینژاد از سال 84 تا 91 است را نپرسم! با خنده گفت: این عکس مسیر
خدمتگزاری یک انسان مخلص و مؤمن در راه خدا است. قدیمیها میگویند طرف در
این کار پیر شده است! احمدینژاد هم در راه گفتمان امام و انقلاب و خدمت به
مردم و... به شدت پیر و شکسته شده است. این
سخن را که گفت به یاد سخنان رهبر انقلاب در شهریور پارسال به دکتر
احمدینژاد افتادم. آنجا که آقا فرمودند: برای خدا کار کنید و لحظهای را
به خدمت مردم و کشور از دست ندهید. اگر کسی نبیند خدا میبیند. اما
عصر روز چهارشنبه مراسم حماسه حضور با عنوان «نقش جوانان ایران اسلامی در
تحقق حماسه سیاسی و اقتصادی» با حضور جمعی از روحانیون و جوانان و دختران و
پسران اصفهانی برگزار شد که برای پوشش خبری این مراسم خودم را به سالن
اداره کل راه و شهرسازی شهر اصفهان رساندم. در
این مراسم که رسماً از ساعت 17:10 آغاز شد دکتر محمود احمدینژاد رئیس
جمهور، مهندس اسفندیار رحیم مشایی رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد، مهندس
موسوی رئیس دفتر رئیس جمهور، دکتر غلامحسین الهام سخنگوی دولت، علی نیکزاد
وزیر راه و شهرسازی و عباس ذاکر اصفهانی استاندار اصفهان برگزار شد دارای
حواشی بسیار زیادی بود. دو
ساعت مانده به آغاز مراسم، سالن اجتماعات که به نظر ظرفیتی بالای 500 نفر
را داشت، پر شده بود و همین عامل سبب شده بود تا برخی از آقایان و خانمها
سر پا بایستند و آنهایی هم که توانسته بودند برای خود صندلی فراهم کنند در
راهروها نشسته بودند. دو
نفر از شرکت کنندگان در این مراسم با هزینههای شخصی خود عکسهایی از
مهندس مشایی در حال زیارت حرم سیده زینب(س) یا مقام راسالحسین(ع) که در
سفر به مصر انجام شده بود و یا پوستری از رئیس جمهور و مهندس مشایی را که
بر روی آن عبارت «بازوان رهبری» نوشته شده بود را چاپ کرده و آنها را در
بین جمعیت توزیع کردند. اگر چه این اقدام طرفداران رئیسجمهور و مهندس
مشایی به صورت کاملاً خودجوش صورت گرفته بود اما این موضوع سبب شد تا برخی
از حاضران تصور کنند که این مراسم به گونهای همایشی تبلیغاتی و انتخاباتی
برای مهندس مشایی است. تا
قبل از شروع مراسم و آمدن رئیس جمهور و هیئت همراه به سالن اجتماعات اداره
کل راه و شهرسازی اصفهان، آقایان حاضر در این مراسم که البته به دو طیف
حامی دولت و مخالف دولت تقسیم شده بودند، مدام شعارهایی له یا علیه رئیس
جمهور و مهندس مشایی سرمیدادند. شعارهایی نظیر «خامنهای زنده باد؛ مشایی
پاینده باد»، «احمدی زنده باد؛ مشایی پاینده باد»، «احمدی، مشایی؛ دو یاور
ولایی» و «چپ، راست،کارگزار؛ علیه خدمتگزار» از جمله شعارهایی بود که
توسط حامیان دولت و مهندس مشایی سر داده میشد. ساعت
17:10 و همزمان با ورود رئیس جمهور و هیئت همراه به مراسم حماسه حضور،
جمعیت حاضر در سالن یکپارچه شعارهایی نظیر «صلی علی محمد یاور رهبر آمد» یا
«صلی علی محمد، بوی رجایی آمد» را سر میدادند که هنوز ثانیههایی نگذشته
بود که این شعارها جای خود را به سوت و کف حاضران در مراسم داد. در
حالی که مدام برخی از مخالفان دولت در تریبونهای مختلف ادعا میکنند که
رئیسجمهور و اطرافیان وی با روحانیت مشکل دارند اما در ردیف سوم این
همایش، بیش از 14 تن از روحانیون استان اصفهان در حالی که عکسهایی از
مهندس مشایی را در دست داشتند نشسته بودند که پس از ورود رئیسجمهور و
مهندس مشایی به سالن اجتماعات، علاوه بر استقبال گرم و صمیمی از این دو
نفر، تلاش داشتند تا با دکتر احمدینژاد و مهندس مشایی از نزدیک مصافحه
داشته باشند. کمتر
از نیمی از جمعیت حاضر در سالن را خانمها تشکیل میدادند که برخی از آنها
بر روی کف دستان خود شعارهایی نظیر «خامنهای زنده باد؛ احمدی پاینده
باد»، «حزب فقط حزب علی؛ رهبر فقط سید علی» و «جانم فدای سید علی» را نوشته
بودند.
هنوز
دقایقی از آغاز مراسم حماسه حضور نگذشته بود که این بار نیز پوسترهای
مختلفی با مضامین «مالک اشتر علی به اصفهان خوش آمدی»، «مرگ بر نفاق و دو
رویی»، «زنده باد بهار؛ سلام بر مرد بهاری»، «مشایی، احمدی؛ مدافع رهبری» و
«رهبرا تا آخر ایستادهایم» و پوستری از عکسهای رئیس جمهور و شعاری با
این مضمون که «هستیم بر آن عهد که بستیم» بر روی دستان دختران و پسران حاضر
در مراسم، نقش آفرینی میکرد. دو
نفر از آقایان جوان حاضر در مراسم نیز تیشرتهایی که بر روی آن عکس رهبر
معظم انقلاب اسلامی و رئیسجمهور با این شعار که «فدائیان ولایت؛ حامیان
سردار عدالت» را بر تن داشتند در بین حضار، خودنمایی میکرد. بعد
از اجرای مراسم نقالی، رئیس جمهور به جایگاه رفت تا سخنرانی خود را آغاز
کند که جمعیت مخالف دولت که سازماندهی شده بودند، شعارهایی نظیر «احمدی حیا
کن؛ مشایی رو رها کن» را سر میدادند که جمعیت مدافع دولت نیز در پاسخ به
این شعار مخالفین، یکپارچه و با صدای بلند شعار «مشایی پاینده؛ رئیسجمهور
آینده» را سر دادند. رئیس
جمهور نزدیک به 50 دقیقه، با آرامشی مثال زدنی، سخنرانی خود را ایراد کرد.
دکتر احمدینژاد در بخشی از سخنان خود، خاطرهای از یکی از آقایان که خیلی
به دولت بد و بیراه میگوید و هر روز به دولت تهمت میزند را نقل کرد و
گفت: این آقا، یک دوره فرصت گیرش آمد و همان دوره استفاده کرد و 10 - 11
میلیارد بُرد. چهار - پنج سال است که دنبالش هستیم که آن را برگرداند، اما
انگار نه انگار. 25 - 26 میلیارد به رفیقش داده و او هم به دنبال کاسبی
رفته است. زد و بند برای یک عده امروز عادی شده است. چهار و پنج سال است که
دنبال این فرد هستیم و می گوییم تو را به جدت این پول را برگردان ولی خبری
از پول نیست. دکتر
احمدی نژاد همچنین با بیان این که آقایی هم هست که این روزها خیلی با دولت
تند برخورد میکند، افزود: این فرد در دولت نهم پیش من آمد و گفت برای
صیانت از انقلاب نیاز به فعالیت سیاسی و احزاب داریم و برای فعالیت سیاسی و
فعال بودن احزاب هم به کار اقتصادی نیاز است. این فرد با تشریح وضعیت
سیاسی کشور اظهارداشت که الان دو جناح در کشور داریم که برای فعالیت های
سیاسی خود نیاز به فعالیت های اقتصادی دارند که در پاسخ به وی گفتم چه کاری
از دست ما ساخته است؟ او پاسخ داد شما بر اساس قانون واگذاری شرکتهای
دولتی به بخش خصوصی، دستور دهید دو شرکت نفتی دولتی را بدون دریافت وجه به
این دو جناح واگذار کنند تا فعالیت اقتصادی کنیم و در ادامه آن با فعالیت
سیاسی انقلاب را حفظ نماییم. به آن شخص گفتم پیشنهاد خوبی است آن را مکتوب و
به من تحویل دهید که وی نیز چنین کرد و الان آن پیشنهاد نزد من است.
رییسجمهور در این هنگام، در پاسخ به یکی از حاضران که خواست اسم این افراد
را فاش کند، گفت: خودشان، خودشان را لو میدهند. سخنان
دکتر احمدی نژاد پایان نیافته بود که ناگهان، صدای کوبندهای توجه همه را
به خود جلب کرد. همان جوان ظهری بود که با صدایی بلند به رئیس جمهور میگفت
که میخواهم یک دقیقه با شما صحبت کنم! نفس در سینهها حبس شده بود و همه
نگاهها و دوربینها به سوی او دوخته شده بود.
او
گفت: آقای دکتر! از سال 84 به شما و شعار عدالت و ولایتمداری و خدمت به
مردم و استکبارستیزی شما دلبستهام و در این 8 سال پا به پای شما و در
راستای حمایت شما آمدهایم. آقای دکتر! اگر به شما تهمت انحراف،
فراماسونری، حجتیه، بهایی، ضدیت با ولایت، ملیگرایی و... میزنند به ما هم
میزنند. اگر ناجوانمردانه به شما فشار میآورند و فضا را برای شما سخت و
تنگ میکنند با ما هم همین گونه هستند و شاید هم بیشتر. باکی نیست بگذار صد
بار بگویند انحرافی و فشار بیاورند، ما به عهدی که در سال 84 با شما و
رهبری بستیم پایبند هستیم. در
گوشهای از سالن که عدهای مخالف نشسته بودند صدایی آمد که به شرطی که
مشایی نباشد و صدای کف و سوتشان بالا رفت. آن جوان با اخم و جذبه آنها را
ساکت کرد و خطاب به رئیسجمهور گفت: خواهشی از شما دارم! دوباره نگاهها به
سوی او دوخته شد که او در این شرایط چه خواستهای از رئیسجمهور دارد؟! او
گفت: میخواهم به خاطر 8 سال خدمتگزاری و ولایتمداری و استکبارستیزی و
مردمی بودن و همچنین به خاطر 8 سال سکوت و خون دل خوردن و تحمل فشارها و
سختیها و به خاطر همه خوبیهای شما در این 8 سال نه فقط به نمایندگی از
جوانان اصفهان بلکه به نمایندگی از جوانان ایران و جهان که به آنها اندیشه
جهانی شدن در افق مهدویت را آموختی دست شما را ببوسم. هنوز
دکتر احمدینژاد که با دستی زیر چانه عمیقاً به سخنان این جوان گوش میداد
فرصت پاسخ پیدا نکرده بود که آن جوان به طرف سن، حرکت کرد. دکتر احمدینژاد با حالت امتناع گفت: نه نه! این کار را نکنید. من خدمتگزار شما هستم و اینها وظیفه من بوده است. آن
جوان خود را به دکتر رساند و چفیهای را که به دوش خود بود درآورد و آن را
به دوش رئیسجمهورش انداخت و وی را با عشق و علاقه خاصی در آغوش کشید و او
را بوسید و برخلاف امتناع شدید دکتر دستان وی را بوسه باران کرد. بعد هر
دو رو به جمعیت ایستادند و برای آنان دست تکان دادند...
وقتی
جوان از سن پائین آمد، دیدم دو دست خود را به بالا گرفته بود و خدا را شکر
میکرد. بیرون سالن او را دیدم که در گوشهای تنها در حال تفکر عمیقی بود.
به او گفتم: گل کاشتی پسر! چه کار کردی؟! گفت: خودم نیز در فکر این کارها
نبودم ولی دیشب بعد از نمازم توسلی به امام زمان(عج) کردم و از او خواستم
که فردا بتوانم کاری بکنم تا ذرهای از مظلومیت احمدینژاد کم بکنم. وقتی
از نزدیک ایشان را دیدم به شدت بهتزده و متعجب شدم. ایشان به شدت شکسته
شده بودند و تمام محاسنشان سفید بود. خیلی برایم سخت و زجرآور بود. دکتر
همه وجود و عشق ماست. کاش من می مردم و این لحظه را نمیدیدم. گفتم
چرا چفیه را به دوش دکتر انداختی؟ گفت: خواستم تا رسانهها و افراد مدعی
ولایتمداری بدانند که احمدینژاد هم خیلی از آنها جلوتر و مطیعتر است و
او سرباز واقعی ولایت و ادامه دهنده راه شهداست. گفتم:
چرا دستش را بوسیدی؟ گفت: چون ایشان دست مولایم امام خامنهای را بوسیده،
چون دست پدران شهید را میبوسد و برای رضای خدا کار میکند و با این دست
مشت به دهان استکبار میزند. چون اعتقاد دارم اگر حضرت آقا دست راستشان
مجروح است صاحب این دست که بوسیدم دست راست رهبر است.
دیدم
چهرهاش به شدت خسته است! دلیلش را پرسیدم. گفت: سه شب است تا صبح از ذوق
آمدن دکتر خواب به چشمانش نیامده! به او گفتم حرف دیگری نداری؟ گفت دعا
بکن شهید بشم، شهید گمنام!! تازه یادم افتاده بود که اسمش را بپرسم. گفت
مهم نیست بنویس "سید"