ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ما را ببخش گروهبان!


گروهبان عزیز، جمشید دانایی فر!
سلام بر روح بلندت. امیدوارم آنگونه که برخی اظهار امیدواری می کنند، همچنان زنده باشی! امروز برای اولین بار عکس نوزادت را در میان انبوه خبرهای سفر رییس جمهور به زاهدان دیدم و یک بار دیگر بر پیشانیم عرق شرم نشست.

ما را ببخش گروهبان
که هنوز نمی دانیم که تو زنده ای یا شهید شده ای، در حالی که بارها اشراف اطلاعاتی مان را در مسایل داخلی و منطقه ای به رخ جهانیان کشیده ایم. ما را ببخش که عبدالمالک تروریست را در ارتفاع ده هزار پایی از سطح زمین شناسایی و دستگیر می کنیم، ولی در مقابل آتش کینه برادر کوچکش عبدالرئوف تروریست که تو را هدف قرار داد، کاری از دستمان بر نمی آید. آخر می دانی؟ در آن فقره لازم بود اشراف اطلاعاتی مان را به رخ برخی بکشیم، اما الآن دوره تدبیر است و الزامی برای به رخ کشیدن توانایی هامان وجود ندارد.

البته نه اینکه تصور کنی برای آزادی ات کاری نکردیم! دیپلمات های کارکشته ما برای آزادی ات دست به دامان دبیر کل سازمان ملل شدند! از ریش سفیدان محلی هم استمداد طلبیدند و البته بعد از آنکه خبر آمد که تو را شهید کرده اند، تهدید هم کردیم و بالاخره همراهانت آزاد شدند. ولی چه کنیم که دولت پاکستان همکاری نمی کند؟!

ما را ببخش گروهبان
که هنوز نمی دانیم که همرزمانت را ما آزاد کردیم یا تروریست ها! در خاک پاکستان بودند یا افغانستان؟ در مرز پاکستان و ایران بود یا افغانستان و پاکستان؟ چرا یک مقام مسوول گفت: «سربازانمان الآن در اختیار ما هستند و ما به دنبال راهی مطمئن برای بازگرداندن آنها می گردیم؟!» چرا بعد از آزادی آن چهار سرباز عزیز، دو روز طول کشید تا آن راه مطمئن پیدا شد و آنها وارد ایران شدند؟ اگر جواب این سوال ها را می دانستیم، احتمالاً از سرنوشت تو هم با خبر می شدیم. خودمانیم، همرزمانت را هم ما آزاد نکردیم، خودشان خوش شانس تر از تو بودند!

ما را ببخش گروهبان! چرا که آن دقایقی تو مشغول مردنت بودی، من در سفر نوروزی بودم و رییس جمهورمان برای رسیدگی به معیشت محرومان، به کیش سفر کرده بود. و البته دستگاه دیپلماسی مان هم درگیر پرونده مهمی به نام مذاکرات هسته ای بودند و قوای نظامی و انتظامی مان هم درگیر ساماندهی سفرهای نوروزی. اصلاً خودمانیم برادر! نوروز وقت مناسبی برای مردن نبود! مگر نشنیده ای که شاعر می گوید: نوبهار است، در آن کوش که خوش دل باشی!

ما را ببخش گروهبان! چرا که بیش از این فرصتی برای از تو نوشتم نداریم، مذاکرات هسته ای وارد مراحل حساسی شده و دعوای روسیه و غرب بر سر اوکراین نیز شرایط را پیچیده تر کرده است. باید به اخبار این موضوعات برسیم.
زیاده جسارت است!

پی نوشت: راستی نگران همسر و فرزندت نباش! یحتمل رییس جمهور در همین سفر، خانه ای و مستمری ای برای آن ها تأمین خواهد کرد تا بی دغدغه ی معیشت، زندگی کنند!

نظرات 2 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:48 http://citysoccer.mihanblog.com

سلام .خیلی سایتت عالیه عزیز جان.
به قول ما یزدی ها خیلی خشونه
اگه میخوای لینکت کنم لینکم کن.
خداحافظ

وب خوان چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:02

گروهبان
اگر زنده هم باشی وقتی تحویلت بدهند عکست را در حال خوردن کباب چنچه نشون می دن
تازه باید منتظر خلع درجه و تنبیه انضباطی هم باشی چون یک نماینده مردمی مجلس که عکسش در حال خواب نیمروزی در مجلس است شما را متهم به خواب کرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد