در واقع باید قطب نماها را یک بار دیگر چِک کرد و تضاد اصلی را تشخیص داد و در این مسیر اسیر تفرقه افکنی و فرافکنی های تیم مقابل نشد و آتش توپخانه هایمان را به روی نیروهایی که می توانند خودی شوند، نگیریم.
به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ این روز ها در بین دوستان احمدی نژادی بحثی مطرح است که فحوای آن مربوط است به اولویت جریان احمدی نژاد در تقابل با مخالفین. برخی میگویند باید تمام توان این جریان معطوف مقابله با جریان هاشمی باشد. برخی دوستان نیز معتقدند نباید از شخص آقای هاشمی و تیم ایشان انتقادی داشت و باید تمرکز را بر روی کسانی گذاشت که در این چند ساله ضرباتی بس سنگینتر از هاشمی بر پیکره جریان عدالتخواه زده اند . اگر بخواهیم نگاهی منطقی و واقع بینانه داشته باشم باید بگوییم که استدلالات هر دو گروه میتواند تحت شرایطی خاص صحیح باشد.
احمدی نژاد از همان ابتدا مسیر خودش را از مسیر هاشمی(گروه اول) جدا کرده بود. همانطور که شخص آقای هاشمی از این جدایی مسیر به عنوان انحراف و جریان احمدی نژاد را به جریان انحرافی تعبیر نمود. در واقع یکی از انگیزه های احمدی نژاد برای حضور در عرصه انتخابات همین بود. او کاملا آرمان های انقلاب و امام(ره) را در مسیری خارج از مسیر طی شده قبل از ۸۴ میدید. به همین دلیل پا به این عرصه ی پر پیچ و خم گذاشت و از همان ابتدا نیز تحت شدیدترین حملات قرار گرفت. جریان مقابل احمدی نژاد نیز کاملا این نکته را درک کرده بودند که تنها تفکری که میتواند توان تقابل و شکست آنها را داشته باشد جریان احمدی نژاد است. به همین دلیل برای به زمین زدن این تفکر از هیچ کاری دریغ نکردند.از بی نتیجه جلوه دادن سیاست خارجی احمدی نژاد گرفته تا بحرانی نشان دادن وضعیت کشور و بازار . اینها بخشی از ماهیت گروه اول بود.
در مورد گروه دوم باید گفت همگان بر این موضوع واقفند که حملات گروه به اصطلاح "خود عمار پندار"(گروه دوم) به جریان احمدی نژاد بسیار شدید بوده است و بسیاری از موانع و مشکلات بر سر راه دولت احمدی نژاد را همین گروه ها ایجاد نموده اند. از بحث خانه نشینی گرفته تا هشدار برای خطراتی که احمدی نژاد برای اسلام ایجاد کرده است و ... اما اینکه جریان احمدی نژاد باید خود را در مقابل کدامیک ازز این گروه ها بداند موضوعی است که باید بررسی شود. در این باره باید حوزه های مختلفی را در مورد موضوعات گوناگون متصور بود. حوزه هایی مثل سیاست داخلی و خارجی ،مسائل اجتماعی و فرهنگی، اقتصاد و ... اگر بخواهیم این حوزه ها را به عنوان اصلی ترین معیارها در جهت تنظیم قطب نما برای طی ادامه مسیر در نظر بگیریم باید مشخص کنیم گفتمان احمدی نژاد از این حوزه ها چه تعریفی دارد و بعد به مقایسه آنها با تفکرات آن دو گروه مذکور در این حوزه ها بپردازیم.
در بحث فرهنگ و مسائل اجتماعی در ذهن بسیاری از افراد جامعه این گونه نقش بسته است که تفکرات جریان احمدی نژاد برآمده از تفکرات گروه "عمار پندار" است و همه چیز را میخواهد با بگیر و ببند و الزام به جامعه تحمیل کند. در صورتی که این تصور کاملا اشتباه بوده و احمدی نژاد به هیچ عنوان چنین برداشتی از مسئله فرهنگ ندارد. بلکه بالعکس راه حل بسیاری از مسائل کشور را در گروی همین بحث فرهنگ و احترام به آزادی و کرامت انسانی میداند. برخلاف تفکراتی که وزارت فرهنگ را تبدیل به وزارت صرفا ارشاد کردند. البته این موضوع مؤیّد این نیست که تفکرات فرهنگی گروه اول هم راستا با اندیشه های احمدی نژاد است.
گروه اول اگر هم بحثی در مورد مسائل اجتماعی و فرهنگ دارد آن را زیر پرچم اقتصاد دنبال میکند. یعنی حوزه ی فرهنگ را بر اساس حوزه اقتصاد می چیند. حوزه سیاست دیگر حوزه ای است که میبایست در مورد آن واکاوی شود. در مورد سیاست داخلی باید گفت که احمدی نژاد از ابتدا برنامه هایش را حول محور مردمی بودن (به قول برخی ها پوپولیست) قرار داد. اینکه مسؤولین خادمین ملتند و نباید هیچگاه این را فراموش کنند. سفرهای استانی و حضور در بین اقشار مختلف جامعه به خوبی طرز تفکر احمدی نژاد در این باب را مشخص میکند. با مقایسه این طرز تفکر با گروه اول به این نتیجه میرسیم که این گروه تقریبا به نوعی تمرگز گرایی معتقدند و اینکه بخواهیم مردم را در تصمیم گیری های مختلف شریک کنیم را بر نمی تابند. اما گروه دوم تقریبا با سیاست های احمدی نژاد همراستا هستند.
آنها نیز معتقدند آرمانهای انقلاب را باید با حضور در بین کوخ نشینان و مستضعفین پیگیری نمود. در مورد سیاست خارجی نیز تقریبا همین دسته بندی وجود دارد. یعنی گروه اول سیاست "غرب گرایی" و حل شدن در نظم موجود دنیا را دنبال میکند که البته این غرب گرایی نیز به مانند موضوع فرهنگ حول محور منافع اقتصادی میچرخد.اما گروه دوم تاکید بر استقلال طلبی و صیانت از حریم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و ... را در دستور کار خود دارد.
در این حوزه نیز تفکرات احمدی نژاد با تفکرات گروه دوم قرابتی دارد که البته شیوه و نحوه ی دنبال کردن آن با یکدیگر تفاوت دارد. احمدی نژاد معتقد است مقاومت بر روی اصول و استقلال خواهی باید کاملا وجود داشته باشد اما این استقلال طلبی نباید منافاتی با وضعیت معیشتی مردم وهمچنین آزادی و کرامت آنها داشته باشد. در صورتی که گروه دوم برای رسیدن به استقلال، بیشتر شعاری عمل کرده اند که میتوان از تصویب قطعنامه های پی در پی و تحریم های ظالمانه غرب علیه کشور به عنوان دست آورد این گروه در سیاست خارجی نام برد. اما شاید بتوان حوزه اقتصاد را مهمترین چالش بین احمدی نژاد و گروه اول دانست.
در شرایطی که یکی از مهمترین شعارهای احمدی نژاد اجرای "عدالت" بود و این را در عمل نیز نشان داد اما گروه اول شاید در ظاهر انتقادی از اجرایی شدن عدالت نداشتند اما برنامه ها و سیاست های آنها در حوزه اقتصاد هیچ سنخیتی با مقوله عدالت نداشت.
این گروه در موضوع اقتصاد به نوعی "خاص گرایی" معتقد بود که در تضاد کامل با "عدالت" است. در واقع اگر احمدی نژا نماینده "توده های مردم" و "کارگر" بود,گروه یاد شده را باید نماینده قشر "سرمایه دار" یا به قول امروزی ها "کار آفرین" بدانیم. در این حوزه نیز احمدی نژاد با گروه دوم اشتراکاتی دارد. این گروه تحقق "عدالت" که یکی از مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است را امری واجب و اجتناب ناپذیر میداند . اما همانطور که در مسئله سیاست خارجی عنوان شد در شیوه اجرایی و همچنین شکل کار با احمدی نژاد مشکل دارد. البته باید گفت که گروه دوم مد نظر ما کسانی هستند که به طور واقعی آرمانهای انقلاب را دوست دارند و نه کسانی که متصل به گروه اول بودند و توانسته بودند در این گروه نفوذ کنند.
ذکر این نکته نیز لازم است که تقریبا تمامی موانعی که گروه دوم بر سر راه احمدی نژاد قرار داد توسط گروه اول طرح ریزی شده بود و آنها توانستند از غفلت آن گروه به خوبی در جهت تحقق اهدافشان که همان تصاحب دوباره کرسی ریاست جمهوری و در ادامه دیگر ارکان است استفاده کنند. در واقع "علت" بسیاری از این مشکلات را باید "گروه اول" دانست که از "گروه دوم" به عنوان "معلول" استفاده نموده است. با توجه به موارد یاد شده باید گفت که با تبیین و تشریح شاخص های گفتمان احمدی نژاد و تفهیم آن میتوان گروه دوم را از خواب و غفلتی که در آن دچار بوده اند نجات داد. در واقع باید "قطب نماها را یک بار دیگر چِک کرد" و "تضاد اصلی" را تشخیص داد ( همان کاری که گروه "خود عمار پندار" از آن عاجز بود و به دام رقیب افتاد) و در این مسیر اسیر تفرقه افکنی و فرافکنی های تیم مقابل نشد و آتش توپخانه هایمان را به روی نیروهایی که میتوانند "خودی" شوند، نگیریم.
اولویت باید تقابل با "علت" باشد و میتوان در کنار آن ,"معلول" را نیز با تفهیم گفتمان احمدی نژاد که همان گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است به راه بازگرداند. این موارد همگی بررسی اجمالی بر روی شاخص های مختلف تصمیم گیری و موضع گیری در مورد گروه های مختلف بود و باید گفت که نمیتوان به همین راحتی به یک نتیجه جامع دست یافت اما میتواند سنگ محکی باشد برای اولویت بندی برنامه ها در ادامه راه. حال انتخاب با دوستان است که در این راه "حر ابن یزید ریاحی " باشند و یا "مختار ابن ابو عبید ثقفی" و یا " سلیمان صرد خزایی"....