روایت اول- از زبان دخترکی که حتما به یادش می آورید : شما نمی دانید آقایان! شما نمی دانید خانم ها! بنزین که روی پوست تن می ریزد، با تبخیر تندش ، اول تن را خنک می کند، اصلا آدم یخ می زند و همه موهای تنش سیخ میشود، اما وای از وقتی که بابا ، به زور آدم را بکشاند تا بخاری و تن خیس بنزین آدم را بچسباند به بدنه داغ بخاری و آنقدر نگه دارد که پوست ، گر بگیرد و شعله ور شود...
مادرم، پیش از آنکه از بابا طلاق بگیرد و تنهای مان بگذارد به من گفته بود آدم بدها به جهنم می روند و آنجا می سوزند، من که دختر بدی نبودم. شاگرد اول کلاس مان هم شده بودم، پس چرا بابا برایم جهنم می خواست ؟
حالا من در برزخی هستم شبیه بهشت، دختر کوچولوهای زیادی اینجا همبازی ام شده اند، نمی دانم بابا هنوز شیشه می کشد یا نه اما من هنوز دوستش دارم و دلم می خواهد مثل آن روزها که هنوز معتاد نشده بود و در توهمش مرا هیولا نمی دید که برای به آتش کشیدنم نقشه بکشد، قلمدوشم بگیرد. بغلم کند، نوازشم کند و ببوسدم.
یکی از دختر کوچولوهای دیگر هم اینجا، بابای شیشه ای داشته است؛ بابای او، دستکم تنش را آتش نزده ، اما مثل یک اسباب بازی بغلش کرده و از پنجره طبقه سوم خانه، پرتش کرده پایین.
دختر کوچولو همیشه به من می گوید « کوبیده شدن روی زمین با سر از ارتفاع 10 - 15 متری از آتش گرفتن درد بیشتری دارد» اما من جوابش می دهم « آتش گرفتن با بنزین چیز دیگری است » اصلاً اگر بابا وقتی توهم داشت از خودم می پرسید چه جور مرگی را دوست دارم، من حتما پرتاب شدن از طبقه سوم خانه را ترجیح می دادم. دستکم این طوری، بابا برای آخرین بار، بغلم می کرد تا بیاوردم لب پنجره آپارتمان مان و اینطوری ، کمی کمتر شاید دلم برایش تنگ می شد.
مردگی ما در این برزخ شبیه بهشت ، قشنگ است. غروب ها می رویم پیش مادربزرگی که برایمان قصه بگوید. مادربزرگ برایمان تعریف کرده است که نوه شیشه ای اش، برای جور کردن پول مواد مخدر، شکمش را با چاقو دریده است.
مادری هم اینجا هست که گاهی روی ابری کوچک، خیلی دورتر از ما می نشیند و اشک می ریزد، او در دنیای زنده ها، وقتی پیدا شد سر نداشت، پسر شیشه ای اش سرش را بیخ تا بیخ بریده بود و یادش نمی آمد سر مادر را کجا انداخته است. مادر دیگری که پسرش در توهم شیشه او را گرگ دیده و سرش را با چوب متلاشی کرده است، همیشه می نشیند کنار آن مادر غمگین و دلداری اش می دهد اما اشک های او تمامی ندارد.
دختر کوچولویی که بابایش او را از طبقه سوم پرت کرده است پایین، یکبار از آن مادر غمگین پرسید حالا که مرده و همه چیز تمام شده چرا این همه اشک می ریزد؟» و مادر گفت« نگران پسر شیشه ای ام هستم هنوز... نگران پسر شیشه ای ام...» و بعد زد زیر گریه.
اینجا ما بابا بزرگی هم داریم که پسر شیشه ای دیگری او را سلاخی کرده و سرش را در آشپزخانه بریده است. بابابزرگ اما مثل مادر غمگین ، گریه نمی کند. می گوید پسرش از قصد این کار را نکرده است اما وقتی شیشه کشیده بوده، پدرش را گوسفندی دیده که باید زودتر سرش را ببرد.
اینجا بچه های شیرخواری هستند که خانواده های شیشه ای شان، آنها را خفه کرده اند یا حتی به آنها تجاوز کرده اند و بعد با چاقو تکه تکه شان کرده اند، اینجا زن هایی هستند که شوهران شیشه ای شان، در بدگمانی های پس از مصرف شیشه، به پاک دامنی شان شک کرده اند و جان شان را گرفته اند. برزخ بهشتی ما شلوغ است و همه مان اینجا، نگران باباها، مامان ها، برادرها، خواهرها و فرزندان شیشه ای مان در دنیای زنده ها هستیم. آیا می شود کمک شان کنید؟
روایت دوم- من یک خبرنگارم با خبرهای تلخ : به اخبار گوش می کنم و از تأسف، عرق سرد می نشیند روی پیشانی ام. دایه های مهربان تر از مادر شده اند آنطرف آبی ها، سنگ یکی از قاچاقچیان شیشه را به سینه می کوبند که یکبار اعدام شده است و زنده مانده و قضات می گویند باید بار دیگر اعدام شود و دلیل می آورند که اعدام سلب حیات است و اگر سلب حیات رخ ندهد پس اعدامی هم اتفاق نیفتاده است.
من طناب دار را از نزدیک دیده ام. صندلی اعدام را که از زیر پای مجرمان کشیده می شود با دست های خودم لمس کرده ام، حتی دست و پا زدن اعدامی ها را بالای دار دیده ام و به همین علت دلم به اعدام هیچکس راضی نمی شود اما همچنان مطیع قانون کشورم هستم و از سوی دیگر می دانم آنها که آنطرف آب به تقلا افتاده اند و با ذوق ، ماجرای مرد اعدامی زنده شده و حکم اعدام مجددش را در بوق و کرنا کرده اند، هیچکدام دغدغه زنده ماندن این متهم را ندارند و اتفاقاً بدشان نمی آید او ، بار دیگر اعدام شود تا از پرونده اش به عنوان مستندی برای اثبات قوانین ضد حقوق بشری در ایران استفاده کنند!
حقوق بشری که در آن زیستن، حق مسلم یک قاچاقچی شیشه ای است اما سلب حیات را از هزاران انسانی که معتاد به شیشه شده اند یا به دست شیشه ای ها به قتل رسیده اند ، می شود ندیده گرفت.
حقوق بشری که بانیانش با سیاست های خاص، در حالی که ظاهرا از محکومان به اعدام دفاع می کنند، آنها را به سوی چوبه دار هل می دهند و با شلوغ کاری های شان ، دست مراجع قضایی و گاه مردم را برای بخشایش گناهکاران می بندند، صرفاً با این هدف که از این مرگ ها به نفع خودشان استفاده کنند، چون می دانند حیات رسانه ای و کاری آنها، در گرو تهیه چنین اخباری است و به بیانی دیگر آنها پول می گیرند تا امثال چنین خبرهایی را پر رنگ کنند و ایران را کشوری متحجر نشان دهند حال آنکه در همان کشورهایی که این خبرگزاری ها از آنها تغذیه می شوند، قوانینی غیرانسانی، بی گناهانی را سال های سال گوشه زندان انداخته است و گناهکارانی را آزاد گذاشته است تا به جنایت های بیشتر دست بزنند و با این حال کسی حتی جرأت نقد کردن آن قوانین را ندارد.اصلا یادشان رفته است که همین مواد مخدر تازه به بازار آمده و صنعتی از همان کشورهای خودشان سربرآورده!
اما غم انگیز تر از همه این ها رسانه های داخلی هستند که در تقلیدی کورکورانه یا شاید هدفمند، پا جای پای آنها می گذارند و برای فروش بیشتر رسانه شان یا جلب نظر گروهی از مخاطب ها، بی طرفی را در نقل خبر کنار می گذارند و عاشقان سینه چاک قاچاقچیان شیشه می شوند و برای گرفتن حق آنها به آب و آتش می زنند.
من هم موافق مرگ هیچ انسانی نیستم اما قانون ، قانون است.
از سوی دیگر آنها که ماجرای این اعدام را جار می زنند و خبر دست چندمش را همچنان تیتر یک رسانه های شان می کنند، چرا در این زمینه، دیدگاه خانواده های معتادان شیشه ای را جویا نمی شوند ؟
برای حسن ختام این یادداشت، بد نیست توجه تان را به نکته ای درباره میزان مواد مخدری که همراه این مرد قاچاقچی بوده جلب کنم. یک سوت شیشه، که برای نشئگی معتادی تا چندین ساعت کفایت می کند به اندازه یک لپه یا عدس است.
این لپه یا عدس شیشه، که در پایپی حرارت داده و دود می شود و معتاد آن را با ولع به ریه هایش می فرستد، میل جنسی مصرف کننده اش را به حدی بالا می برد که او برای برقراری رابطه جنسی حتی ممکن است به محارمش هم تجاوز کند؛ همان عدس یا یک لپه شیشه، حتی پس از یک بار مصرف شدن، معمولا قربانی اش را برای همیشه به خودش وابسته می کند؛ قربانی وابسته به شیشه ، دچار سوء ظن شدید و بیمارگونه می شود و گرایش شدیدی به خشونت پیدا می کند و به همین علت امکان دارد در عالم توهم یا خودش را به قتل برساند یا اطرافیانش را.
از سوی دیگر میل شدید مصرف همان شیشه به حدی زیاد است که معتاد برای جور کردن پول آن حاضر است به هر کاری دست بزند و همین مسأله باعث افزایش فحشا و انواع دیگر بزه در جامعه می شود. همه آنچه گفتیم جزو قابلیت های بالقوه همان یک عدس شیشه است که قاضی را وادار کرده بر اساس اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر حکم به اعدام این قاچاقچی بدهد اما دقت کنید، شیشه ای که همراه این مرد بوده ، به اندازه یک عدس یا لپه نبوده است ، بار شیشه او، یک کیلو گرم بوده است و حالا خودتان حساب کنید یک کیلو شیشه، چند آدم را می کشد و خانواده ای را دچار می کند؟!
رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولتهای مختلف، هرگز تذکری شبیه آنچه در 13 مهرماه بعد از سفر هیات ایرانی به نیویورک بیان کردند، نداشتهاند.
در حالی که 5 روز از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص عملکرد دولت یازدهم
در نیویورک می گذرد، بحث در خصوص مصداق فرمایش ایشان مبنی بر "برخی از آنچه
در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود" همچنان در رسانه ها و محافل
سیاسی ادامه دارد.
به گزارش گروه سیاسی صراط،
فارغ از این موضوع، نکته ای که در این میان قابل تامل به نظر میرسد،
مقایسه بیانات رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولت یازدهم با بیانات
ایشان در زمان های مشابه دولت های پیشین است.
مقام معظم رهبری در
اولین هفته های آغاز به کار دولت های هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد،
هیچ گاه تذکری مشابه آنچه خطاب به دولت یازدهم بیان شد، نداده بودند.
حضرت
آیت الله خامنهای 13 مهرماه امسال در حالی که تنها دو ماه از آغاز به کار
دولت یازدهم می گذشت، در بیانات خود درباره عملکرد تیم ایرانی در سازمان
ملل فرمودند "درباره از آنچه در سفر اخیر بود حمایت میکنیم البته برخی از
آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود لکن ما به هیئت دیپلماسی
دولت عزیزمان خوشبین هستیم ولی به آمریکاییها بدبینیم."
به این بهانه مروری کوتاه داریم بر آنچه رهبر معظم انقلاب در آغاز به کار دولت های یادشده در بالا بیان نموده اند.
در
سال 72 رهبر معظم انقلاب از زمان تنفیذ حکم هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس
جمهور تا پایان مهرماه آن سال 11 بار در برنامه های مختلف به سخنرانی
پرداختند یا با صدور پیام به مراسم گوناگون نظرات خویش را بیان کردند. در
هیچ یک از این موارد، انتقاد یا تذکری جدی به دولت وقت که ناشی از اقدامات
اعضای کابینه باشد دیده نمی شود.
ایشان در سوم شهریور به مسئولان و
کارگزاران دولت فرمودند: "همینطور که جناب آقاى «هاشمى» اشاره کردند،
منهم واقعاً یکى از آرزوهایم این است: نگاه به مناطق محروم و طبقات مستضعف
کشور و آن مناطقى که مورد بىمهرى دستگاههاى طاغوتى در گذشته قرار
گرفتهاند. این از جمله کارهاى بسیار لازم و واجب است که انشاءاللَّه
آقایان در هر جا که هستند - چه در کارهاى اقتصادى، چه فنّى، چه علمى و چه
فرهنگى - دنبال کنند. این، همان خواهد شد که مردم و مجلس شوراى اسلامى از
شما متوقّع هستند."
در سال 76 و در آغاز به کار دولت سیدمحمد خاتمی
نیز مواضع مشابهی از سوی رهبری معظم انقلاب بیان شده بود. ایشان در 13
سخنرانی یا پیام خود ضمن ارائه توصیه های لازم به دولت انتقاد برجسته ای را
متوجه اقدامات دولت نکردند.
آیت الله خامنه ای در 24 مهرماه در کرج
در خصوص تبلیغات دشمن مبنی بر جدایی مردم و مسئولان از مبانی انقلاب و دین
فرمودند: "و اما نکته دوم، تبلیغِ دورماندن مسؤولان یا متصدّیان دولتى یا
جوانان از مبانى اسلام و دین و انقلاب است. این دروغ، از آن اوّلى بزرگتر
است! به هیچ وجه چنین نیست. امروز در این کشور، هر کس که در یک مسؤولیت
بزرگ و تعیینکننده مشغول انجام خدمت است، بزرگترین هدفش آن است که بتواند
این کشور را با تعالیم زندگىبخش اسلام بسازد؛ این کشور را به برکت دین خدا
آباد کند؛ این کشور را به عزّتى که دین خدا براى مردم خواسته است برساند؛
این کشور را به آبادانى و علم و تمدّنى که اسلام به انسانها و ملتها
مىدهد، نائل کند. هدف، این است."
رهبر معظم انقلاب در سال 84 و در
آغاز فعالیت دولت محمود احمدی نژاد نیز در 17 سخنرانی و پیام خود تا پایان
مهرماه آن سال، رویه مشابهی را در ارائه توصیه های لازم به دولت پیمودند و
باز هم انتقاد یا تذکر برجسته ای که معطوف به اقدامات دولت در همان مدت
اندک سپری شده از عمرش باشد، ارائه نکردند.
ایشان در 29 مهرماه 84
در خطبه های نماز جمعه تهران در خصوص عملکرد دولت در شروع به کار آن
فرمودند: "دربارهى دولت، آنچه که من به نظرم مىرسد که لازم است عرض بکنم،
این است که دولت ما بحمداللَّه یک دولت تازه نفس و آماده به کار است. آنچه
که من از نزدیک احساس مىکنم این است که مىبینم بهطور جدى این برادران
آماده هستند تا وظایفى را که قانون برعهدهى آنها گذاشته است، انجام بدهند و
همان شعارهایى را که مطرح شده است، تحقق ببخشند؛ من این را احساس مىکنم
که عازم بر کار کردن و عمل کردن هستند. الان که زمان کوتاهى از تشکیل این
دولت گذشته است - حالا دو ماه یا دو ماه و نیم - انسان مىبیند بعضىها که
در قبال برخى از مسائل، پنج سال و ده سال صبر کردند و چیزى نگفتند، حالا در
این دو، سه ماه بىصبرى مىکنند؛ پا به زمین مىزنند که چرا فلان کار
نشد!؟ چرا فلان کار چنین شد!؟ باید به دولت کمک کرد؛ باید به آن کسانى که
در وسط این گود مشغول چالشهاى بزرگ هستند، مدد رساند و فرصت داد تا کار
خودشان را انجام بدهند. البته اگر خداى نکرده، کوتاهىیى صورت بگیرد، بنده
خودم اولْ مدعى خواهم بود؛ لیکن این هم که ما دولتى را که اول کارش هست و
هنوز از تشکیل آن، دو، سه ماه بیش نگذشته است، به پاى میز مطالبه بکشیم و
دایم از او مطالبه کنیم که چرا فلان کار نشد، این، بىانصافى است."
مرور
همه بیانات رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولت های مختلف این واقعیت را
گوشزد میکند که ایشان در مدت مشابهی که از عمر دولت یازدهم می گذرد، هرگز
تذکری شبیه آنچه در 13 مهرماه بعد از سفر هیات ایرانی به نیویورک بیان
کردند، نداشته اند و بدون تردید تذکر ایشان به دولت حجت الاسلام حسن روحانی
"بیسابقه" بوده است.
رییس سابق سازمان انرژی اتمی به شدت از اظهارات بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت در مجلس شورای اسلامی انتقاد کردو افزود: گروهبانی درجه خیلی بالایی است و کار پادگان ها را گروهبان ها انجام می دهند و افسران نان آن را می خورند.
در روزهای اخیر فریدون عباسی
دوانی که دوران مسوولیتش در سازمان انرژی اتمی همراه با پایان دولت دهم
خاتمه یافت، از اظهارات برخی وزرا به ویژه بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت
دلخور شده و گفته است: برخی خود را ژنرال می دانند اما اتفاقا من "ژنرال
درست" هستم. درجه ام را اگر حساب کنند من واقعا ژنرال هستم. من هیچ وقت هیچ
کس را نفی نکردم حتی اگر قبل از انقلاب اسلامی کسی کار کرده مثل آقای دکتر
اعتماد یا همکارانی که بعضا هنوز هستند. یعنی می خواستند من را بگویند
گروهبان؟ گروهبانی درجه خیلی بالایی است و کار پادگان ها را گروهبان ها
انجام می دهند و افسران نان آن را می خورند.
وی با بیان اینکه برخی
افراد در دولت های گذشته با رانت و رابطه وزیر شده اند، تاکید کرده است:
برخی افراد البته دانشجویان با استعدادی بوده اند اما نباید دیگران را
گروهبان بنامند زیرا این توهین به جامعه است.
رییس سابق سازمان
انرژی اتمی درباره زنگنه گفته است: دلخور شدم از اینکه در زمان مناظرات و
انتخابات این حرف ها را زدند. حالا انشاء الله بیاییم و ببینیم که تولید
نفت را چه قدر بالا می برند و پول های نفت را چگونه می آورند.
*طراحان ادغام سازمان بیماری کودکانه دارند
عباسی
همچنین از موضوع ادغام سازمان انرژی اتمی با وزارت نیرو انتقاد کرده و
گفته است: از نظر من یک بیماری کودکی است. این بیماری کودکی است که برخی ها
در تاریخ ذهنشان فریز شده و یخ زده اینها این بیماری را دارند و به عبارتی
می خواهند سرشان را مثل کبک زیر برف کنند که بگویند کسی ما را نمی بیند.
یک پِیشنهاداتی می دهند که مثلا ما به غربی ها نشان دهیم ما هسته ای را
سطحش را بردیم پایین و بیاییم انرژی اتمی را ادغام کنیم در وزارت نیرو و
اینها نشان دهیم که سطح هسته ای در حد معاون وزیر پایین آوردیم. من اسمش را
بیماری کودکانه می گذارم. یعنی این افراد چه فکر می کنند درباره سازمانی
که در حال بالغ شدن است.من می دانم که صنعت دارای چه مشکلاتی است و تولید
سوخت یعنی چی. ساختن رآکتور بومی یعنی چی و وزارت نیرو اصلا از این ظرفیت
ها ندار. وی ادامه داده که وزارت نیرو بهتر است بدهی بالای خود به سازمان
انرژی اتمی را پرداخت کرده و به فکر تامین آب شرب و تعمیر شبکه های پوسیده
آبرسانی باشد.
*وزارت نیرو خیلی هنرمنده شبکه پوسیده آب را درست کند/ بدهی هزار میلیاردی وزارت نیرو به سازمان انرژی اتمی
وی
تصریح کرد:وزارت نیرو خیلی هنر کند همین آب مملکت را تامین و شبکه های
پوسیده را برود درست کند. وزارت نیرو بیش از ۱۳۰ میلیارد تومان به انرژی
اتمی بدهکار هست. برق را از من می گیرد و حداقل پول سوخت گازی که من در یک
نیروگاه گازی برق تولید می کنم را نمی دهد.
*شیخ روحانی مانع انتقادات به احمدی نژاد باشد/ من هم منتقد دولت دهمم!
همچنین
یک منبع موثق در این رابطه به ندای انقلاب گفت فریدون عباسی دوانی در روز
تودیع و معارفه اش تاکید کرد آیا واقعا دولت احمدی نژاد هیچ کاری نکرده
است؟ چرا دائم دولت او را می زنید؟ وی خاطرنشان کرد: حالا که انتخابات تمام
شده و کابینه جدید شکل گرفته است، به عنوان یک "شیخ" مانع از انتقادات
بیشتر به دولت دهم و احمدی نژاد شود و نکات مثبت دولت وی را نیز بگوید.
رییس
سابق سازمان انرژی اتمی اظهارداشت: موضوع هسته ای که هیچ موضوع حقوق کودک،
حقوق زن و قوانین قضایی اسلامی و حقوق بشر را نیز نمی توانیم با غرب حل
کنیم.
۳ برابر شدن تولید سوخت ۲۰ درصدی/ باید به سمت سوخت های سیلی ساید برویم
وی
ادامه داد: تولید سوخت ۲۰ درصد از زمان آقای آقازاده برنامه ریزی شده بود و
آقای دکتر صالحی اعلام کردند که سوخت را می سازیم. تا این اعلام به بنده
رسید که این کار را بخواهم مدیریت کنم و وقت زیادی من روی این موضوع
گذاشتم. دستگاه هایی را لازم داشتیم که از خارج از کشور وارد کردیم تا این
سوخت های صفحه ای را بشود با آن تولید کرد و ما افزایش دادیم اورانیوم ۲۰
درصدمان را تقریبا سه برابر کردیم از نظر وزنی و نه از نظر غنا تا آسیب
پذیری خود را کم کنیم.
عباسی تاکید کرد: فکر می کنم در آینده باید به سمت تولید سوخت های سیلی ساید برویم
*دولت ظرفیت همکاری با ما را ندارد/مواظب کیهان بودم!
وی
با بیان اینکه ما نمی رویم بخوابیم و می رویم کار می کنیم، تصریح کرد:
ظرفیت دولت اقای روحانی ظرفیت همکاری با ما را ندارد، حالا این ظرفیت یا
بالاتر است یا پایین تر.
رییس سابق سازمان انرژی اتمی در پایان
خاطرنشان کرد: در مدت مسئولیتم هم مواظب جان آدم ها بودم و هم باید مواظب
کیهان بودم که یک وقت چیزی اشتباهی ننویسد، چیزی را جایی بخواند و بیاید
اشتباهی آن را بنویسد.
تیمهای حفاظت همواره از نزدیکترین افراد به مقامات مسئول محسوب میشوند و از این جهت ناگفتههای آنان مورد توجه قرار می گیرد و زوایای رسمی و غیر رسمی زندگی یک مسئول بیشتر نمایان میشود. سرتیم رئیس جمهور از سال 84 تا 86 به بیان بخشهایی از این زوایا پرداخته است.
خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس- سردار جهانگیر داییحامد از سال 84 به مدت دو سال مسئولیت تیم حفاظت رئیس جمهور را بر عهده داشت. از آنجایی که وی در مقاطع و لحظههای مختلف در کنار محمود احمدی نژاد بوده، از لحاظ تاریخی میتواند شاهد خوبی بر مشی و عملکرد شخصی و مدیریتی رئیس جمهور در طول دو سال اول ریاست جمهوری باشد. در این مصاحبه تلاش کردیم که زیاد سوال نپرسیم، بلکه با طرح هر سوال، بیشتر شنونده خاطرات و ناگفته ها باشیم. آنچه می خوانید، مشروح گفتگوی خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس با سردار داییحامد است که در سالگرد سوم تیر (انتخاب محمود احمدی نژاد با ریاست جمهوری) انجام شده است تا به عنوان شواهدی در تاریخ ملت ایران ثبت شود: * فارس: از سوم تیر سال 84 که آقای احمدینژاد رئیس جمهور شد، مهمترین مسئله ای که تیم حفاظت ایشان با آن مواجه بودند، چه بوده است؟ - وضعیت کاری ما نسبت به دوران 20 سال قبل خیلی متفاوت بود. شخصیت ها و مسئولانی که در سالیان گذشته با آنها کار می کردیم، با ما در تعامل بودند و دیدگاه های حفاظتی را رعایت می کردند. می دانید که حفاظت برای انجام کار خود چارچوب ها و قواعدی دارد که باید رعایت شود. دیدگاه مردمی آقای احمدی نژاد با این مسایل متفاوت بود و ما باید از متن مردم با مردم در تعامل صددرصد بودیم که هماکنون هم این تلاشها در تیم حفاظت رئیس جمهور جریان دارد. ما هم در آن دوسال تمام سوابق کاری خود را گذاشتیم تا در آن شرایط که سخت ترین شرایط کاری ما بود، بهترین عملکرد را داشته باشیم. باید حفاظت را در دل مردم انجام می دادیم؛ جایی که از همه اقشار هستند و ممکن است افرادی در آنها نفوذ کرده باشند. مثلا در استادیوم همه جور افراد برای تماشا می آیند ولی بعضی تماشاگرنماها می آیند و جمع را به هم میزنند. در دل مردم هم چنین افرادی هستند و آسیب های اینچنینی وجود دارد که باید در عین حال که کار قوی انجام می دادیم، روانشناسی هم میکردیم تا افرادی که تهدید محسوب می شدند، شناسایی شوند. رییس جمهور میگفت من میخواهم در دل مردم باشم و مرا از مردم جدا نکنید. دراینجا کار ما سختترین حالت را به خود می گرفت؛ هم میخواستیم حفاظت را انجام دهیم و هم ایشان از مردم جدا نشوند. شرایط سختی بود که با لطف خدا و همت بچه ها کار به پیش رفت. به دهها استان و شهر و روستا سفر کردیم که سخت ترین دوران کار ما در زمان ریاست جمهوریها بود. از آشیانه جمهوری اسلامی که پروازهای سران از آنجا انجام می شود، می گفتند که در 11 ماه، تعداد "سورتی" ماموریتهای یگانی ما در دوران آقای احمدی نژاد بیشتر از 8 سال ریاست جمهوری آقای خاتمی و نیز 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی بود. 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی به لحاظ کارها و پروژه هایی که برای افتتاح می رفت، بسیار زیاد بود. پس حساب کنید که 11 ماه کار در این دولت با دو دوره 8 ساله مقایسه میشود. هر برنامه و پروژه ای که ما انجام می دهیم، خود یک عملیات است. در عملیات های جبهه و جنگ هم می دیدم که چقدر کار می برد. اما سختترین دوره مسوولیت نیروهای حفاظت رئیس جمهور در این دوره است. کار ما حدود 11 - 12 شب تمام میشد و تازه بعضی شبها به منزل آقای احمدی نژاد در میدان 72 (نارمک) می رفتیم که در آنجا انبوهی از جمعیت منتظرند که ایشان بیاید و به مشکلات آنها رسیدگی شود. آنجا هم دو سه ساعت می ایستادند و به تک تک این مراجعه کنندگان رسیدگی می کردند و نامه ها را می گرفتند؛ تازه حدود 2 شب کار تمام می شد و ایشان برای استراحت به منزل می رفتند و شاید یکی دو ساعت بیشتر استراحت نمی کردند و صبح زود ساعت 5 یا 6 هم بیرون می رفتیم. یعنی ما در 24 ساعت شاید بالغ بر 20- 21 ساعت کار میکردیم و 2- 3 ساعت استراحت می کردیم. تازه ما یکی دو ساعت استراحت میکردیم اما نیروهای دیگر تازه پستشان شروع می شود. این نشان دهنده حجم کاری بالای آقای احمدی نژاد است. من چون تقریبا با همه آقایان کار کردم و در دوره آقای هاشمی هم بودم می توانم بگویم که پرکارترین روزها و سخت ترین کارهای نیروهای حفاظتی در دوره آقای احمدی نژاد بوده و هست. هر روز کار ایشان را می شود با یک هفته کار آقایان به لحاظ حجم کار مقایسه کرد. ما مانده ایم که این همه توان را از کجا می آورد. خواب ندارد، غذا ندارد؛ بچه ها را از پا می اندازد. من خودم یکی از پرکارترین افراد مجموعه بودم ولی نسبت به ایشان مانده بودم که چه کنم. چون ایشان توان مضاعفی داشته و دارد که این چیزی جز عنایت خدا نیست. ما در استان ها و شهرهای مختلف، خوراک و غذای ایشان را می دیدیم، چون به هر حال کنترل مواد غذایی مقام مسئول همواره بر عهده نیروهای حفاظتی است. ایشان یک سوم یا یک چهارم غذایی که برایشان می آورند را می خوردند. گوشت و مرغ و این جور چیزها هم نمیخورد؛ به چند جهت، یکی به علت اینکه قشر مستضعف نمیتوانند از این چیزها بخورند. آقای احمدی نژاد همیشه بحث های اخلاقی را خیلی رعایت کرده اند.مثلا اینکه حتما با وضو باشند. یک وقتی در فشار کار میدیدیم که ایشان از خستگی خوابش می برد. اما بلافاصله مقداری آب میخواست و حتی در هلی کوپتر وضو میگرفت. یا وقتی که در سفر استانی به محل مراسم می رسیم، جدا از اینکه سریع نماز را می خواندند، اگر میزبان بگوید ابتدا غذا صرف کنید و بعد به میان مردم بروید، این کار را نمیکرد و بلافاصله به میان مردم میرفت چون اعتقاد دارد مردمی که اینجا ایستاده اند ناهار نخورده اند و درست نیست ما غذا بخوریم. حتی وقتی سخنرانی هم تمام می شود، غذا نمی خورد و می گفت مردم هنوز به خانه نرسیده اند و در بالگرد غذا میخورد. پزشکان به ما اشاره میکردند که آقای احمدی نژاد باید بحث غذا و استراحت را رعایت کند چون فشار کار، ایشان را از پا می اندازد. ما سعی می کردیم به صورت غیر مستقیم این نکته را رعایت کنیم. در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد کار نیروهای حفاظت ایشان در شرایط سختی طی می شود. ایشان به خاطر دید مردمی و برای خدمتگذاری سر از پا نمی شناسد؛ من با بسیاری از مسئولان کار کردم ولی به این شکل کسی را ذوب در کار و خدمت ندیدم. من همان نکتهای که آقای بهشتی اشاره میکردند و می گفتند ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت را در آقای احمدینژاد دیدم. چیزی که در شعار و عمل شهید بهشتی دیدم، در آقای احمدی نژاد هم عملا دیدم که در خدمت سر از پا نمیشناسد. آقای رئیس جمهور نسبت به دیدگاههای آرمانی حضرت امام (ره) خیلی پایبند هستند. تمام نکات ریزی که حضرت امام میگفتند ایشان عملیاتی میکنند و چیزی را از قلم نمیاندازد و سعی میکند تمام آن دیدگاه ها و نظرات مقام معظم رهبری را جامه عمل بپوشانند. به دلیل همین پایبندی، رهبری از ایشان حمایت ویژهای کردند. برخی احزاب و گروه های سیاسی وقتی این پرکاری را میبینند میخواهند آن را زیر سوال ببرند چون این پرکاری، آنها را زیر سوال میبرد. بعضی ها دنبال این بودند که بگویند حکومت با دین قابل جمع نیست اما تجربه این دولت نشان میدهد این تجربه توسط فردی دین محور و ولایتمدار موفق است.
ادامه مطلب