ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

دفاع از همجنس‌بازی و بی‌حجابی و بی عفتی در سایه حمایت مدیران دولت یازدهم


وقتی وزیر ارشاد به بندبازی در مواضع و رفت و آمدهای کلامی هر روزه میان این طرفی‌ها و آن طرفی‌ها و لبیک‌گویی به هر دو طرف به خود می‌بالد؛ وقتی تمام دغدغه فرهنگی معاون هنری وزیر ارشاد این باشد که نویسنده نمایشنامه موهن «روز حسین» از کانادا به مملکت نزول اجلال کرده و در مدت کمتر از یک سال حدود ده تئاتر روی صحنه ببرد و وقتی مسئول سینما شب‌ها به یاد فیلم‌های توقیفی بخوابد و روزها با فکر رفع توقیف آنها از رختخواب برخیزد و ... دیگر هیچ جای تعجبی باقی نمی‌ماند از اینکه یک کارگردان تئاتر با وقاحت تمام گفتگویی را روی سایتش منتشر کند که در آن از احساس منفی مردم ایران نسبت به هم‌جنس‌گرایی و شنیدن کلماتی همچون «پریود زنان» در ملأ عام ابراز تاسف و بدترین توهین‌ها نثار نظام و عقاید دینی مردم از جمله حجاب شده است.

محمد یعقوبی، نویسنده و کارگردان تئاتر

به گزارش رجانیوز، این روزها تحت‌تأثیر اظهارنظرهای غیرمعمول فرهنگی مردان دولت تدبیر و امید، شدت وقاحت جریان‌شبه‌روشنفکری به جایی رسیده است که یک کارگردان تئاتر به نام «محمد یعقوبی» که با آثار سیاسی‌اش همچون «زمستان 66» (ضد جنگ هشت ساله) و «یک دقیقه سکوت» (با موضوع قتل‌های زنجیره‌ای) و «نوشتن در تاریکی» (با موضوع فتنه 88) شناخته می‌شود و پیش از این در سال 91 در اعتراض به رویه دولت وقت به کانادا مهاجرت کرده بود، افکار کثیف و وقیح خود در باب مسائلی همچون هم‌جنس‌گرایی و روز‌ه‌خواری و بی‌حجابی در تئاتر را با چند شعار مبتذل سیاسی همراه و در سایت اختصاصی‌اش منتشر می‌کند و همزمان با این افاضاتش و گلایه از خفقان حاکم، با حمایت مدیری همچون «علی مرادخانی» (معاون هنری وزارت ارشاد)، «دو تا دو تا» تئاتر روی صحنه سالن‌های دولتی می‌برد.

«علی مرادخانی» معاون هنری وزارت ارشاد در کنار «علی جنتی»

ماجرا از 20 تیر ماه سال جاری آغاز شد؛ از جایی که خبرگزاری «تسنیم» طی گزارشی، بخش‌هایی از گفتگوی منتشر شده «محمد یعقوبی» با «امین بهروزی» در سایت اختصاصی «یعقوبی» را منتشر و به آن اعتراض کرد. گفتگویی که در بخش‌هایی از آن، هنر تئاتر با سکس و رابطه هنرمندان تئاتر با مخاطب به رابطه دو طرف یک سکس تشبیه شده بود:

«همیشه ناتوان‌ها یا نادان‌هایی هستند که آدم‌ها را به خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنند، هر کس را که مانند خودشان نیست انکار می‌کنند. مهم این است که تماشاگران، کسانی که ما برای‌شان تئاتر کار می‌کنیم تئاتری را می‌پسندند که به آنان احترام می‌گذارد و قصد مرعوب کردن‌شان را ندارد. تئاتری که قصد ندارد ناتوانی خود را در ارتباط با تماشاگران تبدیل کند به متهم کردن تماشاگران به نفهمی. آن‌هایی که می‌گویند برای‌شان نظر تماشاگر مهم نیست و فقط به لذت خودشان فکر می‌کنند لابد در زندگی خصوصی خودشان هم و به طور مشخص در سکس‌شان هم لابد فقط به فکر ارضای خود هستند، لابد برای‌شان مهم نیست که طرف مقابل‌شان هم باید لذت ببرد. تئاتر هم یک رفتار انسانی، یک جور سکس است. اگر کسی فقط به فکر ارضای خودش باشد یا فقط قصد ارضای طرف مقابل‌‌‌ش را داشته باشد در هر دو صورت وضعی ناپایدار ‌و پا درهوا دارد. بهترین وضعیت این است که هر دو طرف ارضا شوند.»

اما این تنها بخشی از اظهارنظرهای عجیب و غریب او در این گفتگوست. او خیلی صریح در سایه امنیت خاطری که امثال «مرادخانی» برای او مهیا کرده‌اند، در مورد حجاب صحبت می‌کند:

 

«به نظرم مهم‌ترین رفتار اقتدارگرایانه‌ این نظام در آغاز حکومت‌‌ اجبار زنان به حجاب بود. اگر زن‌های ما زیر بار این حجاب اجباری نمی‌رفتند، اگر مردان زنان را در آن زمان حمایت می‌کردند، بخش عمده‌ای از این شرایط خفقان و سرکوب اتفاق نمی‌افتاد. زنان و مردان به این اجبار تن دادند و اجبارهای دیگر یکی بعد از دیگری شروع شد. همان‌طور که گفتم کار به جایی کشیده شد که به چهاردیواری آدم‌ها هم حمله کردند. یادم هست زمانی کسی حق نداشت در اتومبیل شخصی خود ترانه گوش بدهد. اتومبیل‌ها را بازرسی می‌کردند که نوار ترانه پیدا کنند. دوران نفرت‌انگیزی بود. همان‌طور که حالا دیگر کاری به نوارهای ترانه‌ داشبورد اتومبیل شما ندارند، حتی به رنگ لباس‌تان چندان کاری ندارند به نظرم زمانی خواهد رسید که در همین نظام البته اگر برقرار بماند زن‌ها موفق می‌شوند که حجاب اجباری را کنار بگذارند.»

و سپس به بهانه جشنواره تئاتر فجر سال 88 در مورد اصل انقلاب اسلامی که امثال «مرادخانی»‌ مدیران فرهنگی آن هستند، می‌گوید:

 

«من کسانی را که درجشنواره شرکت کرده‌اند سرزنش نمی‌کنم؛ اما من در آن شرایط کار درستی نمی‌دیدم که شرکت کنم. نمی‌خواستم درجشنواره‌ای که به مناسبت پیروزی این انقلاب است شرکت کنم. چه جشنی؟ برای کدام انقلاب؟ ما دیدیم در خیابان با مردم چه‌گونه برخورد کردند. به نظر من کم‌ترین واکنش به این همه بدرفتاری و خشونت با مردم این بود که هیچ کس در جشن این انقلاب شرکت نکند. انقلابی که به مهم‌ترین آرمانش یعنی آزادی وفادار نباشد جشن گرفتن ندارد.» البته پاسخ به این فکر و نظر از جانب ما بسیار ساده و آسان است اما بهتر است که آقایان مرادخانی و سرسنگی برای آن پاسخ درخور داشته باشند.»

اما بعد از انتشار این گزارش، این گفتگو برای چند روز از سایت «یعقوبی» حذف می‌شود؛ هر چند که در سایه اقبال ناگهانی رسانه‌هایی چون شرق و اعتماد و خبرآنلاین و حتی روزنامه‌های چون «صبا» که گردانندگانش ادعای ارزشی دارند و حتی از نهادهای ارزشی تغذیه می‌شوند، «یعقوبی» هر چه لایق او و همفکران خویش است، نثار رسانه‌های منتقدش می‌کند.

بدتر از آن، سکوت «مرادخانی‌»ها و «جنتی»‌ها و بزرگان دولتی بود که بعد از دستگیری عوامل سازنده کلیپ «هپی»، هنوز به ساعت نکشیده، موضع‌گیری توئیتری کردند و حالا نسبت به چنین مواضع شاذی نه تنها ساکت ماندند که حتی از اجرای دو نمایشنامه‌ی همزمان او («هیولاخوانی» و «دل‌سگ») در دو سالن دولتی «تئاتر شهر» و «ایرانشهر» حمایت کردند.

در سایه این اقبالی که معنای تشکر از «سکس خواندن تئاتر» و «ضد آزادی خواندن انقلاب اسلامی» توسط «یعقوبی» داشت، او با دریافت این حقیقت که حوزه فرهنگ در دولت تدبیر و امید بی‌صاحب‌تر از آن است که کسی بابت این قبیل موضع‌گیری‌ها واکنشی نشان دهد، این بار متن کامل گفتگوی توهین‌آمیز و سراسر وقاحت خود را در سایتش البته با اصلاح چند جمله، منتشر کرد.

نمایش " تنها راه ممکن " نوشته و کار محمد یعقوبی

رجانیوز برای آنکه در تاریخ ثبت شود که وزرات ارشاد دولت یازدهم به طور اعم و مدیرانی مانند «علی مرادخانی» به صورت اخص، حمایت بی‌دریغ خود را به چه قشر هنرمندانی اختصاص می‌دهند و برای بازگشت آنها از کانادا فرش قرمز پهن می‌کنند، برخی از این اظهارنظرهای بی‌سابقه «یعقوبی» را با عذرخواهی پیشاپیش از پیشگاه مخاطبان، منتشر می‌کند؛ باشد که «غیرت» برخی به درد آید از این همه تسامح و نفاق برخی مدیران فرهنگی که حقوق و مزایای حکومت را می‌گیرند و در خفا بودجه‌ها را میان امثال «یعقوبی» تقسیم می‌کنند:

ا-از علاقه به نمایشی با تم هم‌جنس‌گرایی تا تاسف از احساس منفی مردم نسبت به کلمات رکیک

«یعقوبی» گفتگویش را این طور آغاز می‌کند:

«من بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی به فکر اجرای نمایشی بودم که مجموعه نمایش‌نامه‌ای را به دست آوردم که در آن از دو نمایش‌نامه خیلی خوش‌ام آمد. یکی از آن‌ها نمایشی بود به نام untidy thing که درباره‌ی رابطه‌ای هم‌جنس‌گرایانه بود، نمایش‌نامه‌ی دوم شب به خیر مادر نوشته‌ی مارشا نورمن بود. من بی‌درنگ از فکر اجرای نمایش اول گذشتم چون می دانستم که شرایط  اجرای آن در ایران مهیا نیست.

 

از نظر مسئولان فرهنگی؟

نه تنها از این نظر که به نظرم شرایط فرهنگی خود تماشاگران هم آماده ی اجرای چنین چیزی نبود، در حقیقت می‌دانستم و هنوز هم اعتقاد دارم که داستان این نمایش در تماشاگر ایرانی ایجاد نوعی واکنش منفی می‌کرد. حتا شاید تماشاگران تمسخرکنان به شخصیت‌ها می‌خندیدند.

ممکن است داستان نمایش را بگویید؟

داستان درباره زوجی بود؛ زن متوجه می‌شود که همسرش با مردی رابطه داشته است، مرد مدت کوتاهی است که مرده است و نمایش‌نامه در واقع گفت‌وگوی زن با مردی است که با همسر زن رابطه داشت. و این دیالوگ هنوز یادم است که پارتنر مرد به زن او می‌گوید که او همیشه عاشق زن‌ش بوده...

و شما فکر می‌کنید که تماشاگر واکنش منفی نسبت به چنین داستانی دارد؟

بله قطعاً، مثلاٌ در همین اجرای «خشکسالی و دروغ» صحنه‌ای هست که وقتی شخصیت زن به مرد گیر می‌دهد، مرد از او می‌پرسد: پریودی؟ و خب من شک ندارم حتی اگر این دیالوگ را اجازه بدهند بگویم هنوز تماشاگر آمادگی شنیدن‌‌ش را ندارد. چنین دیالوگی متاسفانه هنوز تماشاگر را معذب می‌کند. بنابراین من آن پرسش مرد را حذف کردم.»

2- شما که می‌دانید این نظام چه‌قدر برای مردم‌‌ش ارزش قائل است؟!!!

سپس «یعقوبی» در پاسخ به سوالی درباره دلایل مجوز نگرفتن نمایش‌نامه‌ی «شب به خیر مادر» می‌گوید:

«دلیل‌شان این بود که این نمایش ترویج خودکشی می‌کند و تاثیر بدی بر مخاطب می‌گذارد. شما که می‌دانید این نظام چه‌قدر برای مردم‌‌ش ارزش قائل است؟!!!

3- اجرای تئاتر بدون روسری

همین نمایش البته با حمایت مدیران وقت به اجرای عمومی هم می‌رسد؛ اما «یعقوبی» اجراهای خصوصی را به یک دلیل ساه بیشتر ترجیح می‌دهد:

 

«نمایش اجراهای خصوصی متعددی داشت و درطی این اجراها با کمک شهردار وقت جناب کرباسچی و طی مسیری که به نظرم چندان ربطی به بحث ما ندارد، نمایش را درتئاتر شهر اجرا کردیم که البته متوجه شدیم که اجراهای خصوصی بسیار دل‌پذیرتر بود.

-چرا؟

دلیل‌‌ش ساده بود. در اجراهای خصوصی بازیگران ما روسری نداشتند.

-جالب است، به نظر شما این کار هم غیر قانونی نبود؟

نبود، گفتم که، این حریم خصوصی است . گرچه حتمن می‌دانید که در آن سال‌ها نظام حاکم حتی آزادی آدم‌ها را در چهاردیواری خانه‌شان برنمی‌تابید.»

خب وقتی «یعقوبی» تئاتر را به سکس تشبیه می‌کند، مشخص است که از اجرای بدون روسری بازیگران لذت بیشتری عائد کارگردان می‌شود.

4-تکنیک‌های مقابله با سانسور؛ از بغل کردن بازیگران تا سیگار کشیدن در ماه رمضان

«من در کارگاه استاد سمندریان هنرجو بودم و در پایان کلاس‌ها ما نمایش باغ وحش شیشه‌ای را اجرا کردیم. اجرای ما مصادف شد با ماه رمضان و من در آن اجرا اولین تکنیک مقابله با سانسور را به کار بردم. در صحنه‌ی تنهایی جیم و لورا جایی هست که جیم به لورا می‌گوید یکی باید تو را ببوسد لورا! بازیگرم بنا به خواست من رو به تماشاگران گفت: من الان باید او را ببوسم اما نمی توانم.... ولی این همه‌ی داستان نبود، گفتم که ماه رمضان بود و بازیگر من در آن اجرا سیگار می‌کشید و یک جای کار هم که تام مست و خراب به خانه می‌آید و گریه می‌کند بنا به خواست من بازیگر خانم در نقش لورا تام را بغل کرد. من به فکر این بودم که اگر او قرار است نقش خواهر تام را بازی کند وقتی خواهری ببیند برادرش گریه می‌کند چه می‌کند؟ برادرش را بغل می‌کند... بعد از اجرا دانش‌جویی با ته‌ریش و صورت پرجوش پیش من آمد و به اجرا اعتراض کرد که شما مسائل شرعی را رعایت نکردید و به ارزش‌ها توهین کرده‌اید و چه و چه.... ما می‌خواستیم تئاتر کار کنیم. هدف ما باورپذیر کردن نمایش باورپذیر کردن مثلن رابطه‌ی دو بازیگر بود که در نمایش نقش برادر و خواهر را بازی می‌کردند. بنابراین بازیگران با نیت و قصد فساد هم‌دیگر را بغل نکرده بودند. قصدمان ارتکاب جرم نبود. قصدمان باورپذیر کردن موقعیت بود.»

5- بازیگر اجازه نداشت بگوید ... می‌خوره، می‌گفت بیست و پنج می‌خوره!

«مثلن بازیگرانم متاسفانه نمی‌توانند هم‌دیگر را بغل کنند. در مقام نویسنده هم ایده‌هایی برای واژه‌های نگفتنی پیدا کرده‌ام. مثلن در ماچیسمو بازیگران هر جا که دیالوگ‌ها سانسور شده بود لب می‌زدند. یا در این نمایش آخر یعنی «خشک‌سالی و دروغ» بازیگران به جای حرف‌هایی که نمی‌توانستند بگویند از عدد بیست‌وپنج استفاده می‌کردند. مثلن بازیگر اجازه نداشت بگوید می‌شاشه، جای این کلمه می‌گفت می‌بیست‌وپنجه. یا به جای گه می‌خوره می‌گفت بیست‌وپنج می‌خوره. جاهایی هم که یک جمله را گفته بودند نگوییم دیگر بیست‌وپنج چاره‌ی کار نبود. از بازیگران‌ام خواستم با حرکت آهسته کاری انجام دهند، جوری که در سینما به‌ش می‌گویند slow motion و هم‌زمان با حرکت آهسته مثل نمایش ماچیسمو لب می‌زدند.» و کمی جلوتر دلیل استفاده از 25 را هم می‌گوید: « اصل25 قانون اساسی درباره سانسور است.»

 

6- گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم!

«سال 1385زمان اجرای نمایش ماه در آب همه می‌خواستند در تئاتر شهر پروژکشن استفاده کنند و تئاتر شهر امکانات کمی داشت، مسئولان تئاتر هم میلی به خرید چند پروژکشن نداشتند و ترجیح می‌دادند کارگردان‌ها را راضی کنند که پروژکشن را از کارشان حذف کنند. من پیش یکی از مسئولان رفتم و او التماس‌کنان از من پرسید نمی‌شود که پروژکشن استفاده نکنی؟ من هم گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم. آن مسئول با تعجب گفت: چرا که نه؟

-به همین سادگی؟

به همین سادگی.»

7-این نظام از کلمه وحشت دارد

«اصولاً این نظام با کلمه مشکل دارد، یعنی حکومت ما از کلمه وحشت دارد و این باعث می‌شود بیش‌تر حوزه‌هایی که سانسور در آن اتفاق می‌افتد حوزه‌هایی هست که کلمه در آن وجود دارد مثل کتاب.»...

 

(برای مطالعه مشروح این گفتگو به اینجا مراجعه کنید)

و اما...

این‌ها تنها بخشی از این گفتگوی وقاحت‌بار مردی است که تمام آرمانش یک تختواب وسط صحنه‌ی تئاتر است. مردی که از خفقان می‌نالد و همزمان دو تئاتر بر روی صحنه دارد که در یکی در سالن متعلق به شهرداری تهران، شعار «مرگ بر امریکا» را به تمسخر می‌کشد و آن را به یک سگ منتسب می‌کند  و در دیگری در بزرگترین سالن تئاتر شهر، از سانسور حکومتی می‌گوید و یک معلم دینی مذهبی را به سخره می‌گیرد. و البته نظام جمهوری اسلامی تا آن حد انعطاف دارد که اپوزوسیون نازلی همچون «محمد یعقوبی» با آرمان‌های تخت‌خوابی‌اش در آن فعالیت کند، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این فعالیت با پول و حمایت دولت و در سالن‌های دولتی صورت گیرد.

 

افتتاحیه تئاتر «دل سگ» در سالن دولتی ایرانشهر

در این میان، قسمت تلخ‌تر ماجرا آن جاست که همین به اصطلاح هنرمند، مدتی استاد دانشگاه تهران بوده و اذهان دانشجویان را با این گزاره‌های زیرشکمی پر کرده است و جالب‌تر آنکه شنیده می‌شود حالا در دولت یازدهم «یعقوبی» و چند نفر دیگر همچون «نغمه ثمینی» و «محمد رحمانیان» تا آنجا در سیستم تئاتر نفوذ پیدا کرده‌اند که در دایره مشاوره و تصمیم‌سازی قرار گرفته و بر تصمیمات امثال «مرادخانی» تأثیر می‌گذارند.

به هر حال، مهم نیست که اربابان غربی «یعقوبی» به او گفته‌اند باید روتر بازی کند و در این میان مدیران فرهنگی ساکت مانده‌اند، حتی مهم نیست که همین مطلب هم رزومه‌ای خواهد شد برای «محمد یعقوبی» در فرودگاه فلان کشور غربی برای صدور روادید، مهم این است که یک بار مظلومیت تاریخی جمهوری اسلامی در مواجهه با وقاحت هنرمندان تخت خوابی یک جا ثبت شود و البته سکوت برخی مدیران در این میان...

منبع: رجانیوز

آمار تکان دهنده مجلس از روابط جنسی در ایران

در این گزارش با استناد به نامه‌ای از وزارت آموزش و پرورش، نتایج تحقیق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصیلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ منتشر شده است.

مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی ایران، در گزارشی با عنوان «ازدواج موقت و تاثیر آن بر تعدیل روابط نامشروع جنسی» روی وب‌سایت خود منتشر کرده است.

در این گزارش با استناد به نامه‌ای از وزارت آموزش و پرورش، نتایج تحقیق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصیلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ منتشر شده است.

بر اساس این تحقیق، ۱۰۵ هزار و ۴۶ نفر دانش آموز یعنی ۷۴.۳ درصد دارای رابطه «غیر مجاز با جنس مخالف» بوده‌اند.

همچنین طبق این گزارش، در سال تحصیلی 1386-1387 از 141552 دانش آموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور تعداد 24889 نفر (17.5 درصد) دارای روابط همجنسگرایی (لواط و مساحقه) بودند.

به نوشته این گزارش، بر اساس اظهارات کارشناسان در سال 1388 در دهه 1960 و 1970 میلادی سن روسپیگری بالای 30 سال بود، اما اکنون سن روسپگیری به 15 سال به بالا رسیده است. تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی نشان داده است که آمار روسپیگری بین زنان متاهل بیشتر از مجردهاست و 11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپیگری می زنند.

در سال های 1388 و 1389 آمار کشف باندهای فساد 30 الی 35 درصد افزایش داشته است.

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس همچنین به یک تحقیق انجام شده توسط محمود گلزاری، عضو هیات دانشگاه علامه طباطبایی اشاره کرده است.

بر اساس این تحقیق، ۸۰ درصد دختران مورد پرسش در چند دبیرستان دخترانه تهران گفته‌اند که رابطه با جنس مخالف را تجربه کرده‌اند.

به گزارش پارسینه، محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزیر ورزش و جوانان، ۲۱ اردیبهشت امسال نیز گفته بود که بر اساس گزارش‌های آموزش و پرورش، ۴۰ درصد دانش‌آموزان رابطه با جنس مخالف را از ۱۴ سالگی شروع کرده‌اند.

به گفته وی، ارتباطِ پیش از دانشگاه دختران و پسران نسبت به ۳۰ سال پیش، سه برابر شده و زمان شروع رابطه جنسی نیز به دوره راهنمایی رسیده است.

تهیه کنندگان گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس تاکید کرده‌اند که این آمار گوشه‌ای از حقیقت را نشان می‌دهد نه همه آن را.

تیتر روز...

اللهم عجل لولیک الفرج...



آب هست ...خاک هست...دوباره بازخواهم گشت


((دکترمحمود احمدی نژاد))

یادگاری...

ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺑﻮﺩ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ

ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺟﻠﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ : ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮﻫﻢ ﭼﻤﺎﻕ

ﺑﺪﺳﺘﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ ﭼﻤﺎﻕ ﺑﺪ ...ﺳﺘﻢ .

ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ﮐﻪ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺗﻮ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻣﻮﺵ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ

ﭼﻤﺎﻗﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎﻫﺎ

ﺳﯿﻨﻪ ﺳﭙﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ .

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻟﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻤﺎﻗﻤﺎﻥ ﺭﺍ

ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﻞ ﮐﻠﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ

ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺪ ﻫﺎ ﻭ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ .

ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﻢ ﻭ ﺳﯿﻞ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ... ﺁﻣﺪ ﻭ ﺷﻤﺎﻫﺎ

ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻟﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﺪ

ﭼﻤﺎﻕ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺑﺮﺍﻧﮑﺎﺭﺩ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﺎ

ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﻻﯼ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﻢ .

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ

ﭼﻤﺎﻕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺑﯿﻞ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﺭﺩﻭ

ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﺩﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺮﻭﻣﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ .

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ

ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻣﻮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻤﺎﻕ ﻫﺎﯾﻤﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ

ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﻢ .

ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟

ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟

ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯿﮕﻮﯾﺪ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﺎ؟

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭼﻤﺎﻗﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﺦ ﻫﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯾﺪ؟

ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯿﺪ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩﯾﺪ، ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﯿﺪ،

ﺍﺯ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺑﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺿﺮﺑﻪ

ﺯﺩﯾﺪ، ﺍﻭﺗﻮﻫﺎ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ 8 ﺷﺐ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺗﺎ

ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎ ﻗﻄﻊ ﺷﻮﺩ ﻭ ...

ﭘﺲ ﮐﻮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮕﺘﺎﻥ؟ ﭘﺲ ﮐﻮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯾﺘﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﻣﻦ

ﭼﻤﺎﻕ ﺑﺪﺳﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻤﺎﻕ ﺑﺪﺳﺘﯽ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﭼﯽ؟

آیا فساد مالی مطرح در پرونده مهدی هاشمی با اطلاع آقای هاشمی بوده؟

حجت الاسلام طائب : آیا فساد مالی مطرح در پرونده مهدی هاشمی با اطلاع آقای هاشمی بوده؟/ ابعاد و اعداد فساد مالی این پرونده بیش از آن چیزی است که مردم میدانند

فرض دوم آن است که این اقدامات با اطلاع رییس جمهور وقت –یعنی آقای هاشمی- صورت میگرفته که آن وقت ماجرا هم از نظر قضایی و هم در افکار عمومی ابعاد تازه‌ای پیدا میکند/چه کسانی در این اتهامات با وی همکاری میکردند؟ بالاخره ایشان که تنهایی این کارها را نکرده! این افراد چه کسانی هستند؟/ انسان به هوشمندی شورای نگهبان در رد صلاحیت ایشان پی می‌برد!


حجت الاسلام والمسلمین طائب در گفتگو با پایگاه 598 با تاکید بر آنکه همه باید تلاش کنند تا فشارها بر قوه قضاییه کاهش پیدا کند، پرونده مهدی هاشمی را یکی از مهمترین پرونده های قضایی کشور برشمرد و افزود: بنده پرونده را مطالعه نکردم اما از تحرکاتی که اطرافیان ایشان دارند واضح و روشن است که ابعاد اقتصادی پرونده مهدی هاشمی بسیار سنگین‌تر از آن چیزی است که افکار عمومی میداند و برای اطرافیان هاشمی نیز این موضوع خیلی مهم است. رسانه‌ها و افراد نزدیک به ایشان تمام تلاششان را میکنند که بگویند این پرونده سیاسی است چرا که از افشا شدن ابعاد اقصادی آن و اعداد و ارقامی که در آن مطرح میشود هراس دارند.


عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار با تاکید بر آنکه در دنیا جرم سیاسی و اقدام علیه امنیت ملی بسیار سنگین‌تر از اختلاس و رانت و غیره است افزود: البته اتهام سیاسی ایشان هم کم نیست. اقدام علیه امنیت ملی جرمی است که سخت‌ترین مجازات‌ها را در دنیا دارد. اما دستگاه رسانه‌ای نزدیک به او تلاش دارند تا قبح همین مسئله را نیز بشکنند تا به طور مثال اگر فردا روزی گفته شد ایشان جاسوسی کرده، بگویند خب حالا یک سری اطلاعات را بیان کرده دیگر، سخت نگیریم!


این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه بسیاری از اتهامات اقتصادی مطرح شده برای مهدی هاشمی در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی رخ داده می گوید: در این قضیه دو فرض میتوان داشت، فرض اول آنکه آقای هاشمی از همه اینها بی اطلاع بوده است! خب در اینجا دو نکته اثبات میشود! یکی آنکه باید خدا را شکر کرد که کشور با وجود چنین رییس‌جمهور بی‌خبری توانسته از مشکلات عبور کند؛ رییس جمهوری که از چنین تخلفات بزرگ نفتی و اقتصادی توسط پسرش بی خبر بوده چگونه میخواسته کشور و انقلاب را مدیریت کند! یکی دیگر آنکه انسان به هوشمندی شورای نگهبان در رد صلاحیت ایشان پی می‌برد! چرا که آقای هاشمی بیست سال پیش که جوان تر بود، اینچنین از اوضاع مملکت بی خبر بوده، حالا که دیگر کهولت‌ سن هم برای ایشان عارض شده است.


وی با اشاره به اینکه در صورت احراز این موضوع که آقای هاشمی از این تخلفات باخبر بوده مسئله واقعا تاسف آور خواهد شد افزود: فرض دوم آن است که این اقدامات با اطلاع رییس جمهور وقت –یعنی آقای هاشمی- صورت میگرفته که آن وقت ماجرا هم از نظر قضایی و هم در افکار عمومی ابعاد تازه‌ای پیدا میکند. آنوقت جای تاسف و جای برخورد قاطع قضایی است که بنده چون قاضی نیستم نمی خواهم به آن ورود کنم؛ اما یقینا دادگاه افکار عمومی قضاوت و حکم خودش را در این موضوع بیان خواهد کرد.


ایشان در پایان با اشاره به این موضوع که مهدی هاشمی پس از فتنه هشتادوهشت به انگلستان گریخت، افزودند: چند سوال مهم در اینجا مطرح است که باید به آنها دقت کرد. یکی آنکه ابعاد اتهامات پرونده فساد اقتصادی مهدی هاشمی چیست که آنها انقدر از مطرح شدن آن میترسند؟ مگر چه اعداد و ارقام و مفاسدی در آن مطرح است؟ دیگری آنکه چرا پس از فتنه ایشان را از کشور خارج کردند و در انگلستان اقامت دادند، انگلستانی که در تمام دنیا به روباه پیر معروف است و دشمنی آن با انقلاب و ایران اظهر من الشمس است؟ همین نکته خیلی چیزها را روشن میکند. سوم آنکه چه کسانی در این اتهامات با وی همکاری میکردند؟ بالاخره ایشان که تنهایی این کارها را نکرده! این افراد چه کسانی هستند؟ به نظرم این‌ها برخی نکاتی است که افکار عمومی باید روی آنها دقت داشته باشد.