به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، از روز گذشته خبر سخنرانی حسن روحانی رئیس جمهور کشور، روز گذشته منتشر شد و مردم امروز بعد از پخش اخبار ساعت 21 منتظر آغاز صحبت های رئیس جمهور شدند، اما تلویزیون در این مدت تلاش کرد با میان برنامه و پخش نماهنگی از حامد زمانی آنتن را پر کند.
این زمان طولانی شد و در نهایت شبکه یک سریال عصر پاییزی را روی آنتن برد و زیرنویس کرد که هنوز تصاویری از نهاد ریاست جمهوری دریافت نشده و به محض دریافت تصاویر، پخش سریال قطع خواهد شد.
اما پشت صحنه تاخیر در آغاز برنامه موضوع دیگری در جریان بود.
پیشنهاد این برنامه از طریق دفتر ریاست جمهوری به صداوسیما ارائه شده بود و البته ضرغامی رئیس سازمان صداوسیما در گام نخست این موضوع را نپذیرفت. موضوعی که در نهایت صداوسیما و ریاست جمهوری را به توافق رساند و قرار شد برنامه به روی آنتن برود.
همه چیز روی برنامه ریزی پیش می رفت تا اینکه در گام آخر، ریاست جمهوری شرایطی مشابه گزارش صد روزه برای صداوسیمایی ها رقم زد.
در حالی که صبح امروز روحانی نژاد از سوی ریاست جمهوری برای اجرای برنامه به رسانه ملی معرفی شده بود، ساعاتی مانده به آغاز برنامه، سونیا پوریامین بدون هماهنگی قبلی از سوی ریاست جمهوری برای اجرای برنامه دعوت شد و همین با مخالفت ضرغامی روبرو شد و منجر شد تا آغاز برنامه تا توافق طرفین به تعویق بیافتد.
در نهایت و پس از کشمکشی که آنتن را با حدود یک ساعت تاخیر مواجه کرد، مانند اتفاقی که در ارائه گزارش 100 روزه روی داد، این بار هم ضرغامی از مواضع خود کوتاه آمد و حضور پوریامین را در برنامه پذیرفت.
البته این تاخیر که گویا به مذاق رئیس جمهور خوش نیامده بود، بی کنایه نماند و روحانی در ابتدای سخنانش خطاب به پوریامین گفت: خوشحالم که با این تأخیر شما را در این برنامه داریم.
به گزارش فارس، این موضوع در حالی اتفاق افتاد که در گزارش صد روزه رئیس جمهور نیز مشابه همین اتفاق افتاد با این تفاوت که صداوسیما از حضور مجریانی که برای اجرای برنامه در نظر گرفته بود کوتاه آمد و آنتن را به سه مجری انتخابی تیم رسانه ای روحانی سپرد.
اجرای این مجریان با واکنش های متفاوتی روبرو شد و در نهایت منجر شد ضرغامی با دعوت از این سه مجری، از آنها دلجویی کند.
ایجاد یک حکومت مطلق فرقهای که هدف آن تبلیغ وهابیت و انتشار آن با قوه قهریه و شمشیر است بهروشنی در نوشتهها و نشانههای موجود در پرچم عربستان سعودی نمایان است. آنها عبارت « لا اله الا الله محمد رسول الله» را نوشته و زیر این عبارت تصویر شمشیر را کشیده و به وضوح نشان می دهند که دعوت به دین آنها تنها از طریق شمشیر ممکن است.
مورخان میان مرحله تشکیل حکومت که با پیامبر اکرم (ص) در شهر مدینه منوره شروع شد و با حکومت خلفای راشدین تا پایان ولایت علی بن ابی طالب (ع) تداوم یافت و مرحله سقوط و گرایش به سمت استبداد و فسادی که قرین موج تاریک فقه فکری بود و دست نشاندگان دربارها بر آن سلطه داشتند، تفاوت قائل می شوند. کسانی که به تسلیم و حقارت چشم دوخته و مروج تفکر « صبر در برابر ظلم» به همراه تمایلی سرکش برای مهجور کردن قرآن کریم و گرایش به احادیث و روایات هستند و روایات را متناسب با اقتضای زمان و مکان و نیازهای حکام و سلاطین بسط و اشاعه می دهند، این ها ریشه های نظریه تکفیری است.
روایت اول- از زبان دخترکی که حتما به یادش می آورید : شما نمی دانید آقایان! شما نمی دانید خانم ها! بنزین که روی پوست تن می ریزد، با تبخیر تندش ، اول تن را خنک می کند، اصلا آدم یخ می زند و همه موهای تنش سیخ میشود، اما وای از وقتی که بابا ، به زور آدم را بکشاند تا بخاری و تن خیس بنزین آدم را بچسباند به بدنه داغ بخاری و آنقدر نگه دارد که پوست ، گر بگیرد و شعله ور شود...
مادرم، پیش از آنکه از بابا طلاق بگیرد و تنهای مان بگذارد به من گفته بود آدم بدها به جهنم می روند و آنجا می سوزند، من که دختر بدی نبودم. شاگرد اول کلاس مان هم شده بودم، پس چرا بابا برایم جهنم می خواست ؟
حالا من در برزخی هستم شبیه بهشت، دختر کوچولوهای زیادی اینجا همبازی ام شده اند، نمی دانم بابا هنوز شیشه می کشد یا نه اما من هنوز دوستش دارم و دلم می خواهد مثل آن روزها که هنوز معتاد نشده بود و در توهمش مرا هیولا نمی دید که برای به آتش کشیدنم نقشه بکشد، قلمدوشم بگیرد. بغلم کند، نوازشم کند و ببوسدم.
یکی از دختر کوچولوهای دیگر هم اینجا، بابای شیشه ای داشته است؛ بابای او، دستکم تنش را آتش نزده ، اما مثل یک اسباب بازی بغلش کرده و از پنجره طبقه سوم خانه، پرتش کرده پایین.
دختر کوچولو همیشه به من می گوید « کوبیده شدن روی زمین با سر از ارتفاع 10 - 15 متری از آتش گرفتن درد بیشتری دارد» اما من جوابش می دهم « آتش گرفتن با بنزین چیز دیگری است » اصلاً اگر بابا وقتی توهم داشت از خودم می پرسید چه جور مرگی را دوست دارم، من حتما پرتاب شدن از طبقه سوم خانه را ترجیح می دادم. دستکم این طوری، بابا برای آخرین بار، بغلم می کرد تا بیاوردم لب پنجره آپارتمان مان و اینطوری ، کمی کمتر شاید دلم برایش تنگ می شد.
مردگی ما در این برزخ شبیه بهشت ، قشنگ است. غروب ها می رویم پیش مادربزرگی که برایمان قصه بگوید. مادربزرگ برایمان تعریف کرده است که نوه شیشه ای اش، برای جور کردن پول مواد مخدر، شکمش را با چاقو دریده است.
مادری هم اینجا هست که گاهی روی ابری کوچک، خیلی دورتر از ما می نشیند و اشک می ریزد، او در دنیای زنده ها، وقتی پیدا شد سر نداشت، پسر شیشه ای اش سرش را بیخ تا بیخ بریده بود و یادش نمی آمد سر مادر را کجا انداخته است. مادر دیگری که پسرش در توهم شیشه او را گرگ دیده و سرش را با چوب متلاشی کرده است، همیشه می نشیند کنار آن مادر غمگین و دلداری اش می دهد اما اشک های او تمامی ندارد.
دختر کوچولویی که بابایش او را از طبقه سوم پرت کرده است پایین، یکبار از آن مادر غمگین پرسید حالا که مرده و همه چیز تمام شده چرا این همه اشک می ریزد؟» و مادر گفت« نگران پسر شیشه ای ام هستم هنوز... نگران پسر شیشه ای ام...» و بعد زد زیر گریه.
اینجا ما بابا بزرگی هم داریم که پسر شیشه ای دیگری او را سلاخی کرده و سرش را در آشپزخانه بریده است. بابابزرگ اما مثل مادر غمگین ، گریه نمی کند. می گوید پسرش از قصد این کار را نکرده است اما وقتی شیشه کشیده بوده، پدرش را گوسفندی دیده که باید زودتر سرش را ببرد.
اینجا بچه های شیرخواری هستند که خانواده های شیشه ای شان، آنها را خفه کرده اند یا حتی به آنها تجاوز کرده اند و بعد با چاقو تکه تکه شان کرده اند، اینجا زن هایی هستند که شوهران شیشه ای شان، در بدگمانی های پس از مصرف شیشه، به پاک دامنی شان شک کرده اند و جان شان را گرفته اند. برزخ بهشتی ما شلوغ است و همه مان اینجا، نگران باباها، مامان ها، برادرها، خواهرها و فرزندان شیشه ای مان در دنیای زنده ها هستیم. آیا می شود کمک شان کنید؟
روایت دوم- من یک خبرنگارم با خبرهای تلخ : به اخبار گوش می کنم و از تأسف، عرق سرد می نشیند روی پیشانی ام. دایه های مهربان تر از مادر شده اند آنطرف آبی ها، سنگ یکی از قاچاقچیان شیشه را به سینه می کوبند که یکبار اعدام شده است و زنده مانده و قضات می گویند باید بار دیگر اعدام شود و دلیل می آورند که اعدام سلب حیات است و اگر سلب حیات رخ ندهد پس اعدامی هم اتفاق نیفتاده است.
من طناب دار را از نزدیک دیده ام. صندلی اعدام را که از زیر پای مجرمان کشیده می شود با دست های خودم لمس کرده ام، حتی دست و پا زدن اعدامی ها را بالای دار دیده ام و به همین علت دلم به اعدام هیچکس راضی نمی شود اما همچنان مطیع قانون کشورم هستم و از سوی دیگر می دانم آنها که آنطرف آب به تقلا افتاده اند و با ذوق ، ماجرای مرد اعدامی زنده شده و حکم اعدام مجددش را در بوق و کرنا کرده اند، هیچکدام دغدغه زنده ماندن این متهم را ندارند و اتفاقاً بدشان نمی آید او ، بار دیگر اعدام شود تا از پرونده اش به عنوان مستندی برای اثبات قوانین ضد حقوق بشری در ایران استفاده کنند!
حقوق بشری که در آن زیستن، حق مسلم یک قاچاقچی شیشه ای است اما سلب حیات را از هزاران انسانی که معتاد به شیشه شده اند یا به دست شیشه ای ها به قتل رسیده اند ، می شود ندیده گرفت.
حقوق بشری که بانیانش با سیاست های خاص، در حالی که ظاهرا از محکومان به اعدام دفاع می کنند، آنها را به سوی چوبه دار هل می دهند و با شلوغ کاری های شان ، دست مراجع قضایی و گاه مردم را برای بخشایش گناهکاران می بندند، صرفاً با این هدف که از این مرگ ها به نفع خودشان استفاده کنند، چون می دانند حیات رسانه ای و کاری آنها، در گرو تهیه چنین اخباری است و به بیانی دیگر آنها پول می گیرند تا امثال چنین خبرهایی را پر رنگ کنند و ایران را کشوری متحجر نشان دهند حال آنکه در همان کشورهایی که این خبرگزاری ها از آنها تغذیه می شوند، قوانینی غیرانسانی، بی گناهانی را سال های سال گوشه زندان انداخته است و گناهکارانی را آزاد گذاشته است تا به جنایت های بیشتر دست بزنند و با این حال کسی حتی جرأت نقد کردن آن قوانین را ندارد.اصلا یادشان رفته است که همین مواد مخدر تازه به بازار آمده و صنعتی از همان کشورهای خودشان سربرآورده!
اما غم انگیز تر از همه این ها رسانه های داخلی هستند که در تقلیدی کورکورانه یا شاید هدفمند، پا جای پای آنها می گذارند و برای فروش بیشتر رسانه شان یا جلب نظر گروهی از مخاطب ها، بی طرفی را در نقل خبر کنار می گذارند و عاشقان سینه چاک قاچاقچیان شیشه می شوند و برای گرفتن حق آنها به آب و آتش می زنند.
من هم موافق مرگ هیچ انسانی نیستم اما قانون ، قانون است.
از سوی دیگر آنها که ماجرای این اعدام را جار می زنند و خبر دست چندمش را همچنان تیتر یک رسانه های شان می کنند، چرا در این زمینه، دیدگاه خانواده های معتادان شیشه ای را جویا نمی شوند ؟
برای حسن ختام این یادداشت، بد نیست توجه تان را به نکته ای درباره میزان مواد مخدری که همراه این مرد قاچاقچی بوده جلب کنم. یک سوت شیشه، که برای نشئگی معتادی تا چندین ساعت کفایت می کند به اندازه یک لپه یا عدس است.
این لپه یا عدس شیشه، که در پایپی حرارت داده و دود می شود و معتاد آن را با ولع به ریه هایش می فرستد، میل جنسی مصرف کننده اش را به حدی بالا می برد که او برای برقراری رابطه جنسی حتی ممکن است به محارمش هم تجاوز کند؛ همان عدس یا یک لپه شیشه، حتی پس از یک بار مصرف شدن، معمولا قربانی اش را برای همیشه به خودش وابسته می کند؛ قربانی وابسته به شیشه ، دچار سوء ظن شدید و بیمارگونه می شود و گرایش شدیدی به خشونت پیدا می کند و به همین علت امکان دارد در عالم توهم یا خودش را به قتل برساند یا اطرافیانش را.
از سوی دیگر میل شدید مصرف همان شیشه به حدی زیاد است که معتاد برای جور کردن پول آن حاضر است به هر کاری دست بزند و همین مسأله باعث افزایش فحشا و انواع دیگر بزه در جامعه می شود. همه آنچه گفتیم جزو قابلیت های بالقوه همان یک عدس شیشه است که قاضی را وادار کرده بر اساس اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر حکم به اعدام این قاچاقچی بدهد اما دقت کنید، شیشه ای که همراه این مرد بوده ، به اندازه یک عدس یا لپه نبوده است ، بار شیشه او، یک کیلو گرم بوده است و حالا خودتان حساب کنید یک کیلو شیشه، چند آدم را می کشد و خانواده ای را دچار می کند؟!
«دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهرو است». این جمله را رئیسجمهور در آستانه مذاکرات ژنو در دانشگاه تهران عنوان کرد.
«دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهرو است». این جمله را
رئیسجمهور در آستانه مذاکرات ژنو در دانشگاه تهران عنوان کرد. تعبیری که
شبیه آن را در نیویورک در مقابل خبرنگاران آمریکایی عنوان کرده بود و گفته
بود که اوضاع اقتصادی ایران بدتر از آن است که من تصور میکردم.
روزنامه
رسالت با درج این مطلب نوشت: خالی کردن مشت کشور در شب مذاکره با 1+5 چه
معنایی میتواند داشته باشد؟ بر اساس کدام یک از اصول مسلم تامین منافع ملی
باید به طرف غربی تفهیم کرد که تحریمها اثرگذار بوده است. مذاکرهکنندگان
با چه پشتوانهای باید مذاکره کنند. چرا که به خیال خام خود ایران را با
«زانوان خونین» پای میز مذاکره بکشانند پس چرا دولتمردان به جای تکیه بر
اقتدار کشور مرتب دم از ضعف و مشکل میزنند؟
این تحلیل میافزاید:
پیش از این وزیر محترم خارجه در آستانه سفر پای منافع ملی را به میان کشید و
خواسته بود کسی قضاوت زودرس نکند اما آیا این طریق درستی برای تحصیل منافع
ملی است؟ در کدام کتاب روابط بینالملل جناب ظریف و دوستانشان خواندهاند
که شب مذاکره باید مشت خودتان را خالی کنید و خود را برخلاف واقعیت در موضع
ضعف قرار دهید. مردم عادی هم در معاشرتهای روزانه خود میدانند وقتی
میخواهند جنسی را بخرند خود را زیاد طالب و خواهان نشان ندهند. وضعیت
جیبشان را پیش هر کس و ناکس بازگو نکنند و...
در ادامه این نقد آمده
است: هنوز چند سال از پخش تلویزیونی اعترافات هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش
و رامین جهانبگلو نمیگذرد که باز رئیسجمهور در اظهاراتی عجیب از دستگاه
امنیتی و اطلاعاتی کشور میخواهد راههای دیپلماسی علمی را باز کند. تعجب
از این موضع بیشتر از این روست که دیپلماسی علمی امروز در جریان است و
کنترلهای محدودی نیز که صورت میگیرد بخشی از آن به خاطر حفظ جان
دانشمندان ایرانی و بخش دیگر به این خاطر است که اساتید و یا دانشجویان در
کنفرانسهای علمی در دام سرویسهای جاسوسی دشمن نیفتند.
رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولتهای مختلف، هرگز تذکری شبیه آنچه در 13 مهرماه بعد از سفر هیات ایرانی به نیویورک بیان کردند، نداشتهاند.
در حالی که 5 روز از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص عملکرد دولت یازدهم
در نیویورک می گذرد، بحث در خصوص مصداق فرمایش ایشان مبنی بر "برخی از آنچه
در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود" همچنان در رسانه ها و محافل
سیاسی ادامه دارد.
به گزارش گروه سیاسی صراط،
فارغ از این موضوع، نکته ای که در این میان قابل تامل به نظر میرسد،
مقایسه بیانات رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولت یازدهم با بیانات
ایشان در زمان های مشابه دولت های پیشین است.
مقام معظم رهبری در
اولین هفته های آغاز به کار دولت های هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد،
هیچ گاه تذکری مشابه آنچه خطاب به دولت یازدهم بیان شد، نداده بودند.
حضرت
آیت الله خامنهای 13 مهرماه امسال در حالی که تنها دو ماه از آغاز به کار
دولت یازدهم می گذشت، در بیانات خود درباره عملکرد تیم ایرانی در سازمان
ملل فرمودند "درباره از آنچه در سفر اخیر بود حمایت میکنیم البته برخی از
آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود لکن ما به هیئت دیپلماسی
دولت عزیزمان خوشبین هستیم ولی به آمریکاییها بدبینیم."
به این بهانه مروری کوتاه داریم بر آنچه رهبر معظم انقلاب در آغاز به کار دولت های یادشده در بالا بیان نموده اند.
در
سال 72 رهبر معظم انقلاب از زمان تنفیذ حکم هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس
جمهور تا پایان مهرماه آن سال 11 بار در برنامه های مختلف به سخنرانی
پرداختند یا با صدور پیام به مراسم گوناگون نظرات خویش را بیان کردند. در
هیچ یک از این موارد، انتقاد یا تذکری جدی به دولت وقت که ناشی از اقدامات
اعضای کابینه باشد دیده نمی شود.
ایشان در سوم شهریور به مسئولان و
کارگزاران دولت فرمودند: "همینطور که جناب آقاى «هاشمى» اشاره کردند،
منهم واقعاً یکى از آرزوهایم این است: نگاه به مناطق محروم و طبقات مستضعف
کشور و آن مناطقى که مورد بىمهرى دستگاههاى طاغوتى در گذشته قرار
گرفتهاند. این از جمله کارهاى بسیار لازم و واجب است که انشاءاللَّه
آقایان در هر جا که هستند - چه در کارهاى اقتصادى، چه فنّى، چه علمى و چه
فرهنگى - دنبال کنند. این، همان خواهد شد که مردم و مجلس شوراى اسلامى از
شما متوقّع هستند."
در سال 76 و در آغاز به کار دولت سیدمحمد خاتمی
نیز مواضع مشابهی از سوی رهبری معظم انقلاب بیان شده بود. ایشان در 13
سخنرانی یا پیام خود ضمن ارائه توصیه های لازم به دولت انتقاد برجسته ای را
متوجه اقدامات دولت نکردند.
آیت الله خامنه ای در 24 مهرماه در کرج
در خصوص تبلیغات دشمن مبنی بر جدایی مردم و مسئولان از مبانی انقلاب و دین
فرمودند: "و اما نکته دوم، تبلیغِ دورماندن مسؤولان یا متصدّیان دولتى یا
جوانان از مبانى اسلام و دین و انقلاب است. این دروغ، از آن اوّلى بزرگتر
است! به هیچ وجه چنین نیست. امروز در این کشور، هر کس که در یک مسؤولیت
بزرگ و تعیینکننده مشغول انجام خدمت است، بزرگترین هدفش آن است که بتواند
این کشور را با تعالیم زندگىبخش اسلام بسازد؛ این کشور را به برکت دین خدا
آباد کند؛ این کشور را به عزّتى که دین خدا براى مردم خواسته است برساند؛
این کشور را به آبادانى و علم و تمدّنى که اسلام به انسانها و ملتها
مىدهد، نائل کند. هدف، این است."
رهبر معظم انقلاب در سال 84 و در
آغاز فعالیت دولت محمود احمدی نژاد نیز در 17 سخنرانی و پیام خود تا پایان
مهرماه آن سال، رویه مشابهی را در ارائه توصیه های لازم به دولت پیمودند و
باز هم انتقاد یا تذکر برجسته ای که معطوف به اقدامات دولت در همان مدت
اندک سپری شده از عمرش باشد، ارائه نکردند.
ایشان در 29 مهرماه 84
در خطبه های نماز جمعه تهران در خصوص عملکرد دولت در شروع به کار آن
فرمودند: "دربارهى دولت، آنچه که من به نظرم مىرسد که لازم است عرض بکنم،
این است که دولت ما بحمداللَّه یک دولت تازه نفس و آماده به کار است. آنچه
که من از نزدیک احساس مىکنم این است که مىبینم بهطور جدى این برادران
آماده هستند تا وظایفى را که قانون برعهدهى آنها گذاشته است، انجام بدهند و
همان شعارهایى را که مطرح شده است، تحقق ببخشند؛ من این را احساس مىکنم
که عازم بر کار کردن و عمل کردن هستند. الان که زمان کوتاهى از تشکیل این
دولت گذشته است - حالا دو ماه یا دو ماه و نیم - انسان مىبیند بعضىها که
در قبال برخى از مسائل، پنج سال و ده سال صبر کردند و چیزى نگفتند، حالا در
این دو، سه ماه بىصبرى مىکنند؛ پا به زمین مىزنند که چرا فلان کار
نشد!؟ چرا فلان کار چنین شد!؟ باید به دولت کمک کرد؛ باید به آن کسانى که
در وسط این گود مشغول چالشهاى بزرگ هستند، مدد رساند و فرصت داد تا کار
خودشان را انجام بدهند. البته اگر خداى نکرده، کوتاهىیى صورت بگیرد، بنده
خودم اولْ مدعى خواهم بود؛ لیکن این هم که ما دولتى را که اول کارش هست و
هنوز از تشکیل آن، دو، سه ماه بیش نگذشته است، به پاى میز مطالبه بکشیم و
دایم از او مطالبه کنیم که چرا فلان کار نشد، این، بىانصافى است."
مرور
همه بیانات رهبر معظم انقلاب در آغاز فعالیت دولت های مختلف این واقعیت را
گوشزد میکند که ایشان در مدت مشابهی که از عمر دولت یازدهم می گذرد، هرگز
تذکری شبیه آنچه در 13 مهرماه بعد از سفر هیات ایرانی به نیویورک بیان
کردند، نداشته اند و بدون تردید تذکر ایشان به دولت حجت الاسلام حسن روحانی
"بیسابقه" بوده است.